بازگشت

محمد بن جعفرصادق


در حدود سال 200 هجري در مدينه خروج كرد و مردم را به بيعت خود فراخواند. گويند ابتدا خود را نماينده ي ابن طباطبا مي دانست و پس از شهادت او خويشتن را لايق رهبري دانست و قيام عليه ستم را ادامه داد. او را به خاطر زيبايي ظاهري و باطني كه داشت ديباج نيز مي گفتند. نوشته اند كه او بسيار شجاع و سخاوتمند و عابد و زاهد بود. بيشتر روزها روزه دار بود، و اكثر جامه هاي خود را به نيازمندان مي داد. از سپاهيان دشمن در نبردهايي كه پيش آمد بسيار كشت و دشمن را به ستوه آورد و حتي برخي نوشته اند كه دشمن، علي بن موسي الرضا عليه السلام را واسطه ي صلح كرد ولي محمد بن جعفر كه در حال پيروزي بود، به كار خود ادامه داد. پيروانش به خاطر وساطت حضرت رضا عليه السلام دست از حمايت او برداشتند و او ناچار از در صلح درآمد. بالاخره بسياري از طرفداران او را كه طالبين مي گفتند اسير كرده و همه را به خراسان نزد مأمون فرستادند. مأمون به خاطر امام رضا عليه السلام به محمد احترام گذاشت و معترض او نشد. بالاخره در خراسان وفات يافت، مأمون به تشييع جنازه ي او حاضر شد، و جنازه اش را به دوش كشيد، بر او نماز خواند و حتي او را در قبر خوابانيد، بالاي سر او ايستاد تا دفنش كردند و گفت كه اين رحم (از خويشان) من است كه دويست سال است كه قطع شده و



[ صفحه 158]



گويند كه قرضهاي او را كه حدود سي هزار دينار بود ادا كرد. [1] .


پاورقي

[1] تتمة المنتهي، ج 3، ص 197 و ص 311 - تاريخ كامل ابن اثير كه با بياني ديگر نقل شده، مخصوصا كه بسياري در قبال حكومت او چه سوءاستفاده هايي مي كرده اند. جهاد الشيعه، ص 336 در خصوص اين مرد مفصلا بحث كرده است.