بازگشت

قيامهاي علوي ها


در همه ي سرزمينهاي اسلامي حتي در دورافتاده ترين آباديها، دامنه ي كوهها، دل جنگلها، مخصوصا در ايران، گنبد و رواق و ضريح امام زاده اي ديده مي شود كه مردم گرد آنها جمع شده و شمع مي افروزند و حاجت مي خواهند. اينها سمبلهاي مبارزه و تلاش، و شهداي راه حقيقت اند، بايد از پيشگاه آنان از خدا اراده و شهامت خواست. مردمان چه عوام و چه غيرعوام آنقدر اين سمبلها، اين شخصيتها را دوست دارند كه حتي اگر امام زاده دروغيني هم پيدا شود، باز به احترام عقيده شان به عدالت و آزادي، آن را نيز گرامي مي دارند، و در رديف برترها قرارشان مي دهند. اگر از فرزندان و نوادگان حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام باشند يا ديگر امامان يا آن انقلابيون ديگري كه همراه كاروان فرزندان موسي بن جعفر عليه السلام به ايران آمدند و در ايران شهيد شدند، و به نام فرزندان امام هفتم به خاك سپرده شدند، وجود اينها و پراكندگي شان و شهادتشان، نشان دهنده ي مظلوميت آنها و ستمگري و ظلم عباسيان است. و مبارزات و مخالفتهاي آنان با اين حكومت غاصب. و الا آواره شان نمي كردند، در به در كوه و بيابان نمي شدند، و شهيدشان نمي كردند. اگر اهل سازش بودند كه مقام و موقعيت پيدا مي كردند و عنوان و... افرادي نيز از آنان اهل سازش شدند كه نه كسي به زيارتشان مي رود و نه براي آنان آمرزشي طلبيده مي شود، حتي پيرزني بر مزار آنها شمعي روشن نمي كند، بلكه هماره با لعن و نفرت از آنها ياد مي شود.

فرزندان پاك نهاد علي عليه السلام در هر گوشه از جامعه ي بزرگ اسلامي، مظالم حكومت را عنوان مي كردند و مردم را متوجه دشمن بزرگشان كه اين گروه مسلط بودند مي كردند و هيچ گاه از تلاش باز نمي ايستادند. آنها در سرزمينهاي اسلامي پراكنده بودند، و تا پاي جان هدف مقدس خود را دنبال مي كردند و سرانجام با خون پاك خود اثبات مي نمودند كه حق چيست و راه حق كدام است؟ و مرد حق از چه طريقي بايد ره سپارد؟ مثلا ابراهيم برادر محمد نفس زكيه كه از انقلابيون زمان منصور بود، وقتي براي تبليغ به بصره رفته بود، ابتدا درهاي زندانها را باز كرد و زندانيها را آزاد نمود، سپس به منبر رفت و چنين گفت: (اي مردم اين ياغي دشمن خدا كارهايي كرده كه از آن خبر داريد، براي خود كاخ سبز بنا نهاده



[ صفحه 155]



كه خانه ي خدا را تحقير كند و... خدايا تو مي داني كه اينان حلال تو را حرام و حرام تو را حلال كرده اند و...) [1] دعوت و تبليغ آنان بر مبناي دين و مردم دوستي و بر ضد ستم و سرمايه اندوزي ها بود.

شيعيان و ساير مردم نيز از علوي ها تبعيت مي كردند. حتي آن كساني كه به اين رهبران و افكار آنها اعتقاد نداشتند، ولي به خاطر مبارزه با حكام ظالم از اين مردان حق حمايت مي كردند. اين قدر مردم از ظلم اين حاكمان به تنگ آمده بودند كه برخي از اين انقلابيون را مؤيد من عند الله دانسته و پس از مرگشان معتقد مي شدند كه آنها نمرده اند، بلكه از نظرها غايب و روزي براي انتقام ظاهر مي شوند.

قيام علويها پس از شهادت امام حسين عليه السلام شروع شد و چه بسيار در نواحي مختلف عده اي از مردم دور يكي از فرزندان علي عليه السلام را گرفته و او را وادار به انقلاب مي كردند. خون امام حسين عليه السلام براي بني اميه خيلي گران تمام شد، حتي بني عباس و ديگر ستمكاران از عواقب آن مصون نماندند. در زمان خود بني اميه وبعد از آن در زمان بني عباس حركتهاي انقلابي تا زمان مأمون و بعد از آن ادامه داشت. مأمون با انتخاب حضرت رضا عليه السلام به ولايتعهدي و تجليل از آن حضرت [2] برحسب ظاهر، و توجه فوق العاده به حضرت جواد عليه السلام و تزويج دختران خود به امام هشتم و امام نهم تا حد زيادي اين سر و صداها را خوابانيد، و جلوي اين شورشها را گرفت. البته اگر بعضي از فرزندان بزرگوار علي عليه السلام هم حرفي داشتند و واقعيت را درك مي نمودند و آنگاه بيان مي كردند، مردم در آن چند سال كمتر توجه داشتند، چون همه ظاهر را مي ديدند و مي گفتند از اين مهمتر چه؟ كه امام رضا عليه السلام خلافت را نپذيرفتند و اكنون وليعهد هستند، گرچه بيشتر فرزندان امام موسي بن جعفر عليه السلام از آن جمله حضرت احمد شاهچراغ شيراز در اين زمان شهيد شدند. البته پس از شهادت حضرت رضا عليه السلام، اينها طبق دستورات محرمانه و اكثر پيشگيري بود كه براي آينده خيالشان راحت باشد، آخر خلفا براي خود عمر ابد فرض كرده بودند. پس از مردن



[ صفحه 156]



مأمون، معتصم نتوانست آن سياست به اصطلاح داهيانه برادر را دنبال كند. ناچار با شورشهاي بسياري روبرو شد، و اين گروهها بيشتر با حمايت از حضرت رضا عليه السلام قدم به ميدان مي گذاشتند و از محبوبيت فوق العاده ي امامان و برخي ديگر از برگزيدگان آل علي عليه السلام سود مي جستند و با همان شعار قديمي «الرضا من آل محمد» مي جنگيدند و روز روشن را بر خلفاي جور، شب سياه مي كردند، و لحظه اي آنها را آرام نمي گذاشتند.

نزديك به دوران امام نهم و در زمان پدران گرامي اش كساني از علويان بودند كه در برابر طاغوتها و شرهاي مطلق زمان قد علم كردند و برخي از آنان كه معاصر اين امام بزرگوار و اندكي قبل يا پس از آن حضرت حركتهايي ايجاد كردند عبارت بودند از:


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 6، چاپ بيروت، ص 188.

[2] در اين قسمت بحثهاي مفصلي در كتابهاي تاريخ روضة الصفا، ج 3، ص 458 - الامام رضا تاريخ و دراسة - سرگذشت و شهادت امام رضا عليه السلام و ساير تواريخ آورده شده است.