بازگشت

برخي هنرها در زمان عباسيان


عرب صحرانشين بيابان گرد كه جز طبيعت خشك و بي رحم، چيزي را نمي شناخت به مرور زمان با اقوام ديگر ارتباط پيدا كرد، اقوامي كه زمين كشاورزي شان آماده بود و آبشان فراوان و طبيعت با آنها بدان سرسختي نبود انديشه و احساس خود را به كار مي انداختند و زيباآفريني و هنرنمايي مي كردند.

اعراب هم تحت تأثير آنان قرار گرفتند. به طوري كه شعرشان رنگ شهرنشيني يافت و ديگر هنرهايشان نيز با دنياي باز و جهان گشاده اي روبرو شد، كه رنگ اسلامي هم داشت. نيروهايشان بيشتر صرف نقش و نگارها مي شد و ساختمان مسجدها و كاخها، كه مجسمه و صورت نگاري را تقليد از بت پرستي مي پنداشتند و از آن خاطره ي خوشي نداشتند. معماريشان مجموعه اي از معماري شام و ايران و مقداري روم بود، كه خود يك نوع خاص معماري را به وجود آورده بود، كه در كتابهاي ويژه هنر اسلامي روي آن بحث شده است. از تلفيق و درهم آميختن هنرهاي جوامع گوناگون، هنر اسلامي پيدا شد. بني اميه روي اين اصول خيلي تكيه داشتند و بني عباس فعاليت بيشتري نشان دادند. هر كشوري و يا شهري گشوده مي شد، مسجدي ساخته مي شد به سبك مساجد حجاز و عربستان، با خصوصيات محلي و هنر اسلامي بدين ترتيب در همه جا نفوذ پيدا كرد، رفت و آمد مسلمانان به مكه و مدينه براي عبادت و زيارت يكي ديگر از علل رواج سبك معماري حجاز در ساير مناطق بود. تقريبا در همه جاي جهان اسلام بناهاي مذهبي را بيشتر و بلكه همه ي بناها را با گلها و برگها و اشكال هندسي و آيات قرآن و احاديث پيغمبر و يا شعارهاي مخصوص خود تزيين مي كردند. قصرهاي متعدد و بسيار بني عباس خود معرف ديگري براي شناخت هنر آن روزگاران است. در قسمت پايين عمارات گچ بري هاي زيبايي مي كردند كه ضمن حفاريها مقداري از آن در حوالي بغداد به دست آمده، حتي تصوير شكارگاهها و گاهي مجالس رقص و شراب در آن به چشم مي خورد.

هنرنمايي هايي هم روي پارچه و فلزات و ظروف سفالي از آن دوران ها باقي مانده كه خود آثار بديع و جالبي هستند. خود شهر بغداد، سامراء و بصره با همه ي ويژگي هايشان



[ صفحه 121]



نمونه ي كاملي از هنر آن زمان مي باشند. قرطبه در مغرب نيز دست كمي از اين شرق افسانه اي نداشت. [1] در آنجا هم بناهاي فراوان، باغستانهاي زيبا، پلهاي محكم، قصرهاي بي نظير، مساجد فوق العاده، لوله كشي آب، فواره ها و آبگيرهاي بسيار كه حتي مسجد جامع آن نمونه ي فوق العاده معماري اسلامي در آنجاست و شايد يكي از زيباترين مساجد جهان باشد. ستونهاي مسجد از شرق به غرب نوزده بود و از شمال به جنوب سي و يك عدد، بيست و يك در داشت كه با مس صيقلي پوشانده شده بود. ستونهاي محراب نقره اي و به خاتم كاري بسيار جالبي آراسته شده بود. منبر مسجد از عاج بود و چوبهاي گرانقيمت و سي و شش هزار قطعه چوب در ساختن آن به كار رفته بود كه با ميخهاي طلا و نقره به هم پيوسته و يا جواهر مزين شده بود. [2] آب مسجد را با لوله كشي از كوهستانهاي اطراف مي آوردند. در مسجد جايي را براي مسافران و درماندگان آماده كرده بودند، از صدها شمعداني براي روشنايي مسجد استفاده مي شد و هر شمع پنجاه رطل بود و شبانه روز در آن مي سوخت. سيصد مرد در خدمت مسجد بودند و دائم عود و عنبر مي سوزانيدند و هزاران قنديل را روغن مي كردند و اين مسجد در دوران امام نهم بود كه پايان يافت و در همه ي دنيا شهري به زيبايي قرطبه نبود و افسوس كه در اثر سستي مسلمانها از آن جز نام و نشاني باقي نمانده است، كاش مسلمانهاي جهان از سرگذشت اين منطقه كه روزي پايگاه و مركز بزرگ اسلامي بود و امروز هيچ، عبرت مي گرفتند، و اي كاش...

در موسيقي و انواع آهنگها و آلات آن كارهاي بسياري انجام داده بودند و كساني در اين قسمت نيز مهارت كامل و كافي داشتند كه براي اطلاع از آن به كتابهاي ويژه بايد مراجعه كرد.

خلاصه آنكه همه چيز و همه كس براي رسيدن به كمال علمي و عملي و زندگي بهتر



[ صفحه 122]



در حال تلاش و پيشرفت بودند.


پاورقي

[1] قرطبه - (گرانادا) شهري است در اسپانيا كه آن را فنيقيان بنياد كردند و روماني ها آباد ساختند، خلفاي اموي اندلس آن را پايتخت خود قرار دادند. در روزگار آنان اين شهر رونق گرفت و بناهايي مجلل در آن ساخته شد، كه از جمله آن كاخ زهرا مي باشد. آثار عربي بسياري از جمله مسجد جامع قرطبه، كنيسه ي قديس پطرس، بزرگترين كنيسه مسيحيان روماني از جالبترين آثار باستاني اين شهر است. اين شهر از سال 711 تا 1236 ميلادي در دست مسلمانان بود. (نقل به اختصار از لغت نامه ي دهخدا).

[2] تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص 286.