بازگشت

خانه هاي حكمت


رواج علم كلام را به زمان عباسيان منسوب مي كنند. علم كلام يك دسته قضاياي منطقي يا جدلي است كه در آن دوران و همچنين زمان ما روي دين و عقايد مربوط به آن



[ صفحه 111]



بحث مي كنند و متكلم كسي را مي گفتند كه به اين كار مي پرداخت و عموما اهل سنت بودند. بعدها معتزليان و شيعيان نيز شامل متكلمين شدند كه هر گروه با بحث و جدل و دليل و... سعي داشتند نظريات خود را ثابت كنند. اكثر جلسات بحث در مساجد و يا خانه ي حكمت و گاهي در قصر خلفا براي تشريفات تشكيل مي شد؛ مأمون براي تشكيل اين مجالس علاقه بسياري نشان مي داد. از متكلمان معروف آن دوران واصل بن عطاء، ابوالهذيل علاف و ابوالحسن اشعري بود كه اينان نيز مستقيم يا غيرمستقيم از خوان فيض امامان شيعه كسب دانش كرده بودند. حجة الاسلام غزالي از متكلمان معروف اسلامي است.

اهل حديث و به اصطلاح علمي روز، اخباريين، از علم كلام بيزار بودند و آن را در اسلام بدعت مي شمردند و متكلم را زنديق مي ناميدند. اكثر متكلمان با همان سلاح دشمن (جدل) به جنگ او مي رفتند و اكثر پيروزي با آنها بود و موفقيت داشتند. تا امروز نيز آنهايي كه با اين سلاح به نبرد بي ديني و دينهاي باطل مي روند موفقيت هاي درخشاني كسب كرده اند.

ابوالهذيل معاصر حضرت جواد عليه السلام بود و در سال 235 وفات يافت. گويند فقط در يك مجلس براي اثبات گفتار خود سيصد شعر شاهد آورده بود، و باز درباره ي او مي نويسند: كه سه هزار كس را با بحث و بيان خود مسلمان كرد و همه ي زندگي اش صرف بحث با بي دينان، مانويان و زردشتيان شد. [1] .

متكلمان از فلسفه، آيه، حديث، شعر و... براي اثبات نظريات خود كمك مي گرفتند. پيدايش معتزله (پيروان حسن بصري و واصل بن عطاء) و اشاعره (پيروان ابوالحسن اشعري) را در نتيجه پيشرفت علم كلام مي دانند. [2] .

در فلسفه و دانشهاي عقلي كه اسلام خود غني بود و در ضمن ترجمه هاي افكار يوناني و هندي از راه ايران و با رنگ ايراني در ميان اعراب و مسلمانها رواج بسيار يافت و در محلهايي به نام خانه ي حكمت به بحث و بررسي مسائل علمي و پزشكي مي پرداختند.



[ صفحه 112]



در اين زمان مخصوصا نهضت ترجمه پيشرفت عجيبي داشت. كتابهاي مختلف با انديشه هاي گوناگون و نظريات متفاوت به زبان عربي كه زبان رسمي مسلمانها بود برگردانده شد. مخصوصا در زمان بني عباس خاندان نوبختيان كه ايراني بودند در اين راه فعاليت شاياني داشتند، افرادي چون احمد بن يحيي بلاذري مؤلف «فتوح البلدان»و حسن بن سهل وزير مأمون، و عمرو بن فرخان معاصر حضرت امام محمدتقي عليه السلام بودند. مأمون از روم، ايران، قسطنطنيه كتاب خواست تا به عربي ترجمه كرده و در اختيار مردم قرار دهند. اين كتابها بيشتر در زمينه ي فلسفه، هندسه، موسيقي، پزشكي، فيزيك و شيمي، و تاريخ و جغرافيا بودند. بيشتر كار ترجمه در همان خانه هاي حكمت انجام مي گرفت و براي هر زباني گروهي خاص بودند كه به كار ترجمه مي پرداختند. علاوه بر تشكيلات دولتي برخي ثروتمندان شخصا به اين كار اقدام مي كردند، از آن جمله فرزندان ابوشاكر منجم، محمد احمد و حسن بودند كه ثروت بسياري در اين راه خرج كردند. در همان زمان امام نهم عليه السلام بود كه محمد بن موسي خوارزمي رياضي دان معروف همگام با رياضي دانهاي ديگر به تحقيق و تدقيق پرداختند و او نخستين كس بود كه درباره ي علم جبر مطالعات بسياري داشت، و جبر را از حساب جدا كرد - مترجمين اسلامي كتابهايي را كه ترجمه مي كردند اگر مطلبي برخلاف عقايد و نظريات اسلامي شان داشت، در پاورقي و يا حاشيه كتاب توضيح مي دادند و آن را اصلاح مي كردند. مثلا يعقوب بن اسحاق كندي در زمينه ي طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم اطلاعات وسيعي داشت. او كتابهاي مختلفي را در علوم مختلف ترجمه كرد، مشكلات همه را جواب مي داد، و انحرافهاي آنها را اصلاح مي كرد. افرادي ديگر چون حنين بن اسحاق و ثابت بن قره خاني و عمرو بن قره خاني و عمرو بن فرخان طبري در اين قسمت فعاليت بسياري داشتند.

با اينكه خانه هاي حكمت در گوشه و كنار جوامع اسلامي نقش سازنده و زنده اي داشت و سطح دانش جامعه را به پيش مي برد، ولي مسجد جايگاه و پايگاه جامعي براي درس قرآن و حديث و فقه بود، مخصوصا در دوران تسلط بني عباس مساجد مركز نهضت هاي علمي بود. مساجد مهمي را كه مي توان از آن دوران نام برد، مسجد بصره،



[ صفحه 113]



جامع اموي شام و مسجد كوفه بود. به ويژه در مسجد بصره هماره گروهي اهل جدل مي نشستند و با بانگ بلند عقايد ديني را اظهار مي داشتند و در حلقه اي ديگر دوستداران شعر و ادب نشسته و به تبادل انديشه ها و افكار مي پرداختند. حتي در مساجد ادبيات زبان عربي به غير عربها آموخته و قرآن تعليم و تفسير مي شد. در گوشه و كنار جامعه كتابفروشان و وراقان بسياري بودند كه از روي كتابها نسخه برداري مي كردند و دامنه ي كتابخانه ها وسعت بسيار يافت، و خود كتابخانه ها مركز تحقيق و مطالعه دانش پژوهان بود. خانه هاي حكمت بزرگترين كتابخانه در دوران عباسي بودند. به پيروي از تعاليم عاليه ي اسلامي همه ي مردم در راه بالا بردن سطح دانش اجتماع كوشا بودند. دانش مردم همراه با بينش و آزادگي شان بالا مي رفت، نه آنكه فقط الفبايي بياموزند و همچنان متملق و جاهل باقي بمانند. وزراي خليفگان در خدمت به علم دست كمي از خلفا نداشتند، مسعودي مي نويسد: [3] يحيي بن خالد برمكي به بحث و مناظره راغب بود و مجلسي داشت كه متكلمان اسلامي و ملل ديگر در آن حاضر مي شدند. از ديگر مراكز و معاهد علمي آن زمان، زاويه، خانقاه، رباط، مكتب ديوان انشاء و بيمارستان بود و بالاخره همه ي مردم را زير نفوذ علمي قرار مي داد.

در علم تاريخ نيز گامهاي بسياري برداشته شد. حوادث كه سينه به سينه مي گشت به روي كاغذ آمد و داخل كتابها شد. مخصوصا منابع تاريخي اسلام كه مورد علاقه ي هر مسلماني بود از زندگاني و سيره ي پيغمبر صلي الله عليه و آله گرفته تا اصحاب و فرزندان بزرگوارش همه تدوين شد. هم در زمان امام جواد عليه السلام بود كه هشام بن محمد كلبي متوفي سال 204 روايتهاي تاريخي را ثبت كرد و تاريخ نگاشت و «سيره ي ابن هشام» توسط ابن هشام در همين دوران نوشته شد. وي در سال 218 وفات يافت و كتابهايي در تاريخ پادشاهان عجم و حميريان به نوشته آمد. در همان دوران امام نهم بود كه جنگنامه هايي به رشته ي تحرير درآمد.

از جمله آن نويسندگان، واقدي، متوفي سال 207 بود. البته بعدها علم تاريخ تكامل



[ صفحه 114]



بيشتري پيدا كرد. «طبقات الكبير» مشهور به طبقات ابن سعد، از محمد بن سعد متوفي سال 220 است كه شيعه بود. اين كتاب در اين عصر نوشته شد.

ارتباط مسلمانها با سرزمينهاي دور سراسر جهان دانش جغرافيا را پديد آورد و چه بسيار سفرنامه ها كه نوشتند ارتباطهاي جنگي و بازرگاني علت اصلي اين اطلاعات جهاني شد. سرتاسر دنيا را درنورديدند و آگهي هاي وسيعي جمع آوري كردند. در دوران امام محمدتقي عليه السلام بود كه كتاب «المسالك و الممالك» توسط ابن خرداذبه جغرافيدان مسلمان نوشته شد و اطلاعات جامعي بود در خصوص سرتاسر قاره ي آسيا و شناخت راههاي خشكي و دريايي آن.

كتابهايي در شناخت داروها و آثار شيميايي عناصر و مواد نوشته شد به نام صنعت داروشناسي، و كتابهاي ديگري در شيمي و داروها نوشته آمد.

در زمينه رياضيات و نجوم محققان بسياري پديد آمدند مخصوصا در زمينه ي نجوم كه همه ي خلفا بر پيشگويي منجمان تكيه داشتند. حسن بن سهل و فضل بن سهل، وزيران بني عباس از نجوم، اطلاعاتي وافي داشتند. جعفر بن عمرو بلخي معروف به ابومعشر از منجمان بزرگ آن روزگار بود، كتابهايي در اين رشته به نام «اثبات العلوم و هيئة الفلك» نوشت.

در اين دوران علم پزشكي رواج كامل داشت. حتي اطلاعات بسياري در روانشناسي و اعصاب ارائه مي شد، و متخصصيني در اين رشته ها وجود داشت كه از آن جمله بختيشوع طبيب بود. و هم در زمان امام نهم ما بود كه يحيي بن ماسويه در دانش پزشكي شهره شد. بنا به گفته ي مسعودي: [4] «معتصم تا رأي وي كار مي بست بنيه خوب داشت و چون از رأي اين طبيب سر بتافت صحتش خلل يافت و رنگش بگشت.» پزشكي اين دوران معجوني بود از دستورات پيامبر گرامي اسلام و طب ايران، يونان و هند كه روي هم رفته بسيار جالب بود. اصلا دستورات حكيمانه اي از پيامبر و امامان در دست بود كه بعدها به نام: «طب النبي» و «طب الصادق» و «طب الرضا» عليهم السلام ناميده شد. گرچه هدف از



[ صفحه 115]



آمدن پيغمبر و امامها ترويج پزشكي و دانش خاصي نبود، بلكه هدف آنها وراي اين مسايل اصلاح اخلاق اجتماع بود ولي راهگشايي هاي بسياري در اين موارد هم داشتند. در دوران امام جواد عليه السلام طبيبان ديگري چون ابن بختيشوع، ميخائيل و حنين بن اسحاق بودند كه هر كدام در رشته ي خاصي تبحر داشتند.

تخصصهايي در زمينه ي زهرشناسي، دهان و دندان و ساير اعضاي بدن وجود داشت. در اين دوران دانشكده هاي پزشكي بسياري پديد آمد و بيمارستانهايي كه ضميمه ي آن بود. در موسم حج طبيبان گوشه و كنار جوامع اسلامي در يكجا از شهر مكه يا مدينه جمع مي شدند و تشكيل كنگره و كنفرانس مي دادند و به تبادل اطلاعات مي پرداختند و هر كدام روي داروها و گياهاني كه آزمايش و تحقيق كرده بودند سخنراني مي كردند. نه تنها در شرق اسلامي بلكه در غرب اسلامي نهضت هاي علمي و فلسفي بدين نحو پيشرفت داشت. ناگفته نماند كه بيمارستانها و آسايشگاههايي براي نابينايان و بيماران رواني تأسيس شده بود و براي پيران و از كار افتادگان نيز استراحت گاههايي وجود داشت. مسلمانان در همه اين مراحل پيشقدم بودند، و اين پديده ي تمدن غرب نيست. در هر بيمارستاني كتابهاي پزشكي را كه تا آن روز تأليف شده بود جمع مي كردند، تا طالبان آن دانش و دانشجويان پزشكي بهره هاي علمي و عملي ببرند. [5] .


پاورقي

[1] تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص 258.

[2] الوسيط، ص 239.

[3] مروج الذهب.

[4] همان.

[5] كتابهاي تاريخ تمدن اسلامي - مروج الذهب - حضارة الاسلام - تاريخ سياسي اسلام، در اين موارد بحثهاي جامعي دارند.