بازگشت

زيارت حضرت جواد


فرمايش خود امام جواد عليه السلام است كه فرمودند: نيكان را با بزرگداشت پاداش دهيد، و چه كسي را بزرگتر و والامقام تر از پيغمبران و امامان و پيروان شايسته ي آنان سراغ داريم؟ آنها از همه برتر و بالاترند و اگر به ديگران احترام مي گذاريم به خاطر انتساب و وابستگي به اينهاست و اينها را نيز براي خدا و مردم دوست داريم و فرمانشان را از جان و دل پذيراييم، و هر كس و هر چيز كه مربوط به خدا شد ارزش دارد و مقام پيدا مي كند، و البته اين دليل آن نمي شود كه ديگر اشخاص و ديگر چيزها احترام نداشته باشند، همه ي اشياء عالم و همه ي انسانها محترمند، اما برخي كه براي جامعه بيشتر مفيد هستند، آنها مقدس مي شوند و داراي احترام بيشتر و بايستي كه بدانها ارج نهاد و از ايشان تجليل كرد ولي اگر برخي آدمها ظالم و ستمكار شدند، ديگر شايسته ي احترام نيستند، اصلا نام انسان براي ستمكاران صحيح نيست، علاوه بر اينكه فاقد ارزشند، مورد نفرت هم قرار مي گيرند، بايستي تلاش كرد تا آنها از سطح جامعه محو و نابود شوند، و اين وظيفه ي همه ي انسانهاست كه جهان را از آلودگي وجود ستمكاران و دشمنان مردم پاك گردانند، اگر چه با تعدي و تجاوز توانسته اند پول و مال فراوان به چنگ آورند و يا آنكه رياست و حكمروايي كنند، در هر صورت بايد ظالمان نباشند، هميشه و همه جا متجاوزان و ستمگران مورد تنفرند چه زنده باشند و چه مرده، و مردان خدا مورد تكريمند چه زنده و چه مرده، و آنهايي كه در دلهاي مردم قرار دارند كه هرگز مرگ ندارند، فاني و نابود نمي شوند، يادشان، انديشه هايشان، افكارشان و آثارشان و حتي مزارشان بايد جاودانه بماند در اين صورت ما به ديدنشان مي رويم، آنها را زيارت مي كنيم، به حضورشان مشرف مي شويم، بر مزارشان



[ صفحه 537]



فاتحه و قرآن مي خوانيم، با ارواح پاك آنها سخن مي گوييم، درددل مي كنيم، اينان را نزد خدا شفيع قرار مي دهيم، حاجتهاي خود را در حضور آنان از خدا طلب مي كنيم، نيازهاي خودمان را با آنها در ميان مي گذاريم، خدا را به حق آنها قسم مي دهيم تا مشكلات جامعه برطرف شود، و در محضر پرفيض ايشان تقوي و ايمان مي آموزيم و دلها را صفا مي بخشيم و روح را جلا مي دهيم و قطره ي وجود خويشتن را به آن درياهاي بيكران متصل مي كنيم و بالاخره ما هم دريا مي شويم، و ذره سان گرد آن خورشيدهاي نوراني به تكاپو مي پردازيم، پروانه وار دور آن مشعل ها مي چرخيم، باشد كه محو كمال بي منتهاي آنها بشويم، و... اين زيارتنامه ها كه در دنياي اسلام مخصوصا آنها كه از زبان و بيان امامان نقل شده چقدر سازنده است و حركت زا و نهضت آفرين مي باشد. اين زيارت رفتنهاي باخلوص و بي رياست كه انسان را پيرو امامش و پيشوايش مي كند، و شيعه آن مسيري را دنبال مي كند كه امامش رفته همه چيز باهدف مي شود، در اين صورت براي ظالمها خطرناك است. امثال متوكل عباسي دستور مي دهند كسي به زيارت كربلا نرود، قبر امام حسين عليه السلام را خراب مي كنند، مردم را جريمه مي كنند، دست و پاي افرادي را مي بريدند، و با تمام اين سختگيري ها مردم دست بردار نيستند. متوكل ها از همين سازندگي ها ترس دارند، آنها يك نوع زيارت و عزاداري را مي خواهند كه تنها به گريه كردن بي هدف و سينه زدن و مرثيه ي بي محتوا و زيارت ساده و با عدم فهم تمام شود، حتي اگر برخي فرمايشهاي امام حسين عليه السلام مطرح شود و يا اهداف او بيان شود جلوگيري مي كنند، توقيف مي كنند، چون برايشان ضرر دارد، زيرا مردم آگاه مي شوند وقتي آگاه شدند ديگر خود را نمي فروشند، برده و بنده كسي نمي شوند، غلام خانه زاد و چاكر جان نثار، و ذوب در اشخاص نخواهند شد، آن وقت ارباب زر و زور و مطلق گرايان از چه كسي سواري بگيرند؟

و ما با اين زيارت رفتن ها، با اين عزاداري ها، با اين روضه خواني ها با اين مرثيه سرايي ها مي خواهيم به همه ي بشريت اعلام كنيم كه ما با ظلم و ظالم مخالفيم، طرفدار مكتب حقيم، از مظلوم حمايت مي كنيم از پا نمي نشينيم، حتي در مرگ پدر و برادر و



[ صفحه 538]



مادرمان هم، بر حسين عليه السلام و فرزندان حسين عليه السلام و مادر حسين عليه السلام و بر مظلوميت آنها مي گرييم، يادها را زنده مي كنيم، تجديد خاطره مي كنيم و باز كربلا، باز عاشورا و باز محرم، و باز حسين عليه السلام.

براي امام نهم جوان و مظلوم و تنهايمان كه چگونه اسير دست ستمگران شد فرياد و فغان راه مي اندازيم و به زيارت تربت پاكش مي رويم، مي خواهيم فراموش نكنيم، مي خواهيم بگوئيم، اي معتصم، و آي معتصم هاي تاريخ فكر نكنيد كه ما از سر خون امام جوانمان، امام محبوبمان گذشته ايم، ما حامي مظلوم هستيم، فكر نكنيد كه رهايتان كرده ايم، ما آماده ي انتقاميم، در اولين فرصت و در اولين گام، قيام مي كنيم، آري خود را و جامعه مان را مي سازيم تا از شما انتقام بگيريم، خان و مانتان را بر باد مي دهيم، نابودتان مي كنيم و انشاءالله حكومت حق را سرپا مي كنيم.

رفتن به زيارت ائمه اطهار و فرزندان پاكنهادشان و ديگر مردان خدا و علما و مجاهدان در راه حق، اگر با شرايط باشد، تعظيم شعائر اسلامي است، و آنهايي كه شعائر اسلامي را بزرگ مي دارند از تقواي درونشان است. [1] يك نوع تاكتيك، تبليغ، اعلام موجوديت، ميتينگ، تظاهرات، مبارزه ي منفي و... مي باشد، اين جمعيتهاي اسلامي باعث رنجش و ناراحتي و شكست روحي ظالمان و كافران مي گردند، روحيه ي مردان حق و مجاهدان در راه خدا را تقويت مي كنند، روشني بخش دلهاي پاك و قلبهاي تابناك مي شوند، و تا قيامت به همه نشان مي دهند كه: ظالم از دست شد و پايه مظلوم به جاست. تا ديگر قدرتمندان فكر نكنند كه با همه ي جسارت و ستمكاريشان به جايي مي رسند و پيروز مي شوند، اگر حكومت بر دلها است كه از آن شهداي مظلوم و معصوم است، اگر موفقيت است آن هم از انديشه ي آن مظلومان شهيد است كه همه جا را گرفته است، اگر پول و طلاست كه باز هم همه اش ويژه آن بزرگواران است، گنبد و درهاي طلا، ايوان، و درهاي طلا و نقره و ضريح و نقاشي و خاتم و ميناكاري و تنها جايي كه شايسته است و تمركز ثروت نيست و پشتوانه ي اقتصاد يك ملت است در اين مكانهاي مقدس است، اگر براي



[ صفحه 539]



زمين و ملك و باغ، دشمنان بشريت اينها را كشته اند كه باز زمينها و املاك و باغهاي فراواني وقف آستانه ي مقدس و زائران اينهاست، و... آيا قلدران و زورمداران و چماقداران اشتباه نكردند؟ آيا گمراه نشدند و نمي شوند آنهايي كه با مردان خدا درمي افتند و ستيزگي مي كنند؟ آيا شده تاكنون كسي خاك زميني را ببويد و ببوسد؟ طلاهاي زرگرها را ببوسد و آنها را به چهره بمالد؟ هرگز، اما طلا و نقره و چوب و سنگ و آهن و شيشه ي حرم امامان و شهداي راه فضيلت بوسيده مي شود، شفابخش مي شود، براي آنكه وابستگي پيدا مي كند به صاحب آن مزار، مربوط مي شود به آن شهيد در راه خدا و خلق، به آن كسي كه در زندگي اش از همه چيزش براي خدا و مردم گذشت، و خدايي شد، روي اين حساب اكنون همه چيز دارد و اين داشتن تبعيض نيست، امتياز نيست، طبقه ي اقتصادي ايجاد نمي كند، ثروتمند و فقير نمي سازد، وسيله ي وبال و جهنم نمي شود، بلكه مقدس و باارزش مي شود، مورد مهر و لطف قرار مي گيرد. و اين بناهاي يادبود را بايد همچنان بزرگ داشت، به زيارتشان رفت. بي سبب نيست كه پيغمبر اكرم فرمودند: هر كس به زيارت مزار حسين عليه السلام برود ثواب هفتاد حج و هفتاد عمره ي مقبوله در نامه ي اعمال او ثبت مي شود، و اين تشويقها و ترغيب ها در بيان احاديث بسيار است، ولي با شرايط كامل آن و با معرفت به امام، و الا ممكن است كه شمرها و يزيدها هم به زيارت بروند، براي عوام فريبي، براي فريب مردم و حتي هديه هايي به آستانه ي آن مشاهد مشرفه تقديم كنند و تعميراتي بنمايند و حتي پياده راهي آن جايگاههاي مقدس بشوند، اينها كه فايده اي ندارد، شايد خود را هم فريب مي دهند، صدق پيش آر كه اخلاص به پيشاني نيست، «و لا يزيد الظالمين الا خسارا» براي ستمگران جز خسران و زيان چيزي افزوده نمي گردد، و بر وزر و وبال آنها اضافه مي شود. [2] ولي براي مؤمنان و شاگردان مكتب اهل بيت تربيت است و تكامل، حقيقت جويي و حق پويي است، از زيارتشان، از تربتشان، از ذكر مصائبشان، از يادشان و از يادآوريشان، [3] و چه بسيار احاديثي كه در فضيلت زيارت هر كدام از ائمه آمده كه تنها به



[ صفحه 540]



چند جمله ي آن كه در خصوص حضرت جواد عليه السلام است اشاره مي شود:

از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كه او را زيارت كند مانند كسي است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام را زيارت كرده باشد و بهشت براي او واجب است. [4] آري مگر براي تربيت شدگان واقعي و زائران بامعرفت جز اين پاداش انتظار است؟ در كتاب مفاتيح الجنان، آورده شده كه هر كه زيارت كند اين دو امام بزرگوار را در كاظمين مانند كسي است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام را زيارت كرده است، [5] در حديث ديگري از سيد بن طاووس نقل شده كه زاير كاظمين مانند زاير حسين عليه السلام در كربلاست. [6] .

شيخ صدوق از ابراهيم بن عقبه روايت كرده كه گفت: نامه اي به حضور حضرت امام علي النقي عليه السلام نوشتم و در نامه سؤال كردم از زيارت حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام و از زيارت امام موسي بن جعفر و امام محمدتقي عليهم السلام، يعني آنكه كدام يك از اين دو زيارت بهتر است؟ امام در پاسخ مرقوم فرمودند: ابوعبدالله مقدم است و زيارت اين دو معصوم جامع تر و ثوابش بزرگتر است. [7] .

به طوري كه در كتابهاي ويژه ي زيارات آورده شده براي حرم مطهر كاظمين دو نوع زيارت يكي مشترك بين هر دو امام و ديگري مختص هر يك از امامها كه به تفصيل نقل شده است، كه قسمتي از آن بدين صورت است:

«السلام عليك يا ولي الله، السلام عليك يا حجة الله، السلام عليك يا نور الله في ظلمات الارض، السلام عليك يابن رسول الله، السلام عليك و علي ابائك، السلام عليك و علي ابنائك، السلام عليك و علي اوليائك، اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و تلوت الكتاب حق تلاوته و جاهدت في الله حق جهاده و صبرت علي الاذي في جنبه حتي اتيك اليقين، اتيتك زائرا عارفا بحقك مواليا لاوليائك معاديا لاعدائك فاشفع لي عند ربك». [8] .



[ صفحه 541]



سلام بر تو اي ولي خدا، سلام بر تو اي حجت خدا، سلام بر تو اي نور خدا در تيرگي هاي زمين، سلام بر تو اي فرزند رسول خدا، سلام بر تو و بر پدرانت، سلام بر تو و بر فرزندانت، سلام بر تو و بر دوستانت، گواهي مي دهم كه تو نماز را جدا برپا داشتي و زكات را پرداختي و امر به معروف و نيكي كردي و جامعه را از منكر و بدي بازداشتي و قرآن خدا را آن سان كه حق تلاوت آن بود پياپي خواندي و در راه خداوند آن طور كه شايسته بود جهاد كردي، و بر هر مصيبتي كه در كنار جهاد به تو روي آور مي شد مقاومت نمودي تا اينكه يقين كامل به تو رسيد، اكنون من به حضورت آمده ام براي زيارت تو در حالي كه معرفت به حق تو دارم و شناسايي كامل درباره ي تو، در حالي آمده ام كه دوستدار دوستان تو هستم و با دشمنانت سر ستيز دارم، پس اي امام بزرگوار نزد پروردگارت براي من شفاعت كن، تا بتوانم از دوستانت حمايت كنم و دشمنانت را سركوب نمايم.

زيارتهاي ديگري در كتب مخصوص زيارات و دعا براي امام محمدتقي عليه السلام نقل شده كه علاقه مندان را بدان حوالت مي دهيم و بيش از اين سخن را به درازا نمي كشانيم. اصل و هدف از زيارت همان است كه به اهداف امام نزديك شويم چه از مسافت دور و چه از نزديك و رابطه ي معنوي با امام برقرار كنيم، او را حاضر و ناظر رفتار و كردار خود بدانيم و يقين داشته باشيم كه او ما را مي بيند و سلام ما را پاسخ مي گويد، و سخن ما را مي شنود و او در حقيقت زنده است و نزد خداوند روزي خوار و... ما با زيارت هر بزرگواري با حضرتش تجديد عهد و پيمان مي كنيم كه با هر كسي كه او سر صلح دارد ما نيز صلح مي كنيم و با هر كه سر جنگ دارد ما هم در ستيزيم، ما در راه آنها كه دفاع از حق و شهادت در راه حق بود قدم مي گذاريم و اي كاش در همان روزگاران هم بوديم تا با آنان به آن فيض بزرگ مي رسيديم، مطمئن باشيد راه امامان بر حق، راه ما و هدف آنها هدف ماست. با شما اي امامان راستين پيمان مي بنديم كه ترك گناه كنيم، نماز را بپا داريم، زكات را بپردازيم و امر به معروف و نهي از منكر را فراموش نكنيم و اين تجديد بيعت است، همان طور كه شما با ستمكاران در نبرد بوديد ما نيز در نبرد دائمي خواهيم بود و يك لحظه از پاي نمي نشينيم تا ظالمان را نابود سازيم، يا خود در راه حق و مبارزه با دشمن حق شهيد



[ صفحه 542]



شويم، در روز ولادت شما جشن و سرور برپا مي كنيم، در عزاي شما مي گرييم، كلمات شما را آويزه ي گوش قرار مي دهيم و بدان عمل مي كنيم تا دشمنان فكر نكنند كه ما مبارزه را فراموش كرده ايم و يا آنكه راه و هدف شما را از ياد برده ايم.

مردم جهان براي خدمتگزاران و مردان بزرگشان چه بزرگ داشتها برگزار مي كنند، چه تجليل ها كه مي نمايند و حتي قبر سرباز گمنامشان را مورد احترام قرار مي دهند و ما نيز مزار سربازان دليرمان را كه در راه بشريت و تكامل انسانيت كوششها داشتند گرامي مي داريم، و اين سربازان بزرگ و گمنام و ناشناخته مان را احترامشان مي كنيم [9] و در شادي آنها شاديم و در اندوهشان غمگين و شايد اين هم يكي از نشانه هاي شيعه بودن و پيروي باشد.

و چقدر شايسته بود كه از اين زيارت رفتنها، از اين جشن گرفتن ها و از اين مراسم عزاداري بهره برداري بيشتر مي شد، كه امروز بسيار محدود و ناچيز است، و كاش در اين طريق، هدايت مي شديم، با معرفت كامل و شناخت صحيح برنامه هاي تولي و تبراي خود را عملي مي كرديم، از كلاسهاي تربيتي مكتب ائمه عليهم السلام آموزش بيشتري مي گرفتيم و بيش از اينها بر ايمان خود مي افزوديم، اينكه رنج راه را تحمل كنيم و مخارجي به گردن گيريم و به زيارت امامي برويم و بدتر از اول بازگرديم كه فايده اي ندارد، به مجلس سرور يا عزاي امام برويم و بدون استفاده و پرورش روان بيرون آييم كه نتيجه اي ندارد، و اين اجتماعات در ميان شيعيان در صورتي كه از آن حسن استفاده به عمل آيد بسيار ارزنده است، آن را نبايد بيهوده گذاشت، نبايد تباهش كرد، كمتر قوم يا ملتي هستند كه توفيق تشكيل اين گونه اجتماعات را داشته باشند، پس در حال حاضر گوينده بايد بداند چه برنامه اي دارد و چه مسئوليت بزرگي برعهده اوست، و گفتارش بايد داراي محتوا باشد و درك نياز زمان را كرده و با زبان مردم با ايشان سخن گويد و شنونده نيز براي درك فيض و آگاهي يافتن و علم و عمل آموختن در اين مجامع حاضر شود، و در نتيجه خواهيم ديد كه با چه سرعتي به سوي اهداف شيعه كه امامان ما مي خواستند



[ صفحه 543]



رهسپار خواهيم شد و جامعه نيز از منبع فيض وجود امثال ما برخوردار مي گردد، كه آن نيز رسيدن به كمال انسانيت است.

و بهتر نيست اين مجالس و محافل را از يكنواختي بيرون آوريم تنها به صواب آن توجه نكنيم، بلكه به بالا بردن محتواي آن نيز بپردازيم. دشمن مي خواهد ما در بند ظواهر باشيم و به اعماق انديشه ها كاري نداشته باشيم، سينه بزنيم اما با شعار زينب مضطر و محزون و محروم، اگر با شعار زينب قهرمان، زينب مجاهد، زينب مبارز سينه زديم آن وقت است كه براي دشمنان اسلام و مسلمين قابل تحمل نيست، سر نيزه هايش را به كار مي اندازد، به تكاپو مي افتد، مثل نهالهاي نورس كه ممكن است با يك تندباد از جا كنده شوند، دست و پا مي زند، براي بودن خود مي خواهد همه چيز را نابود كند، مي زند، مي بندد، مي كشد، تبعيد مي كند، براي همين چيزها، چون هستي خود را در خطر مي بيند، موقعيت خود را پابرجا نمي داند، آنگاه است كه جزع و فزع مي كند، تحمل هيچ سر و صدايي را ندارد، مگر كوه است كه هر بادي او را تكان ندهد؟ ولي نخواستن و مخالفت دشمن دليل عدم انجام وظيفه ي ما نمي شود، ما بايد كار خود را انجام دهيم، آنچه تكليفمان است عملي سازيم، وظيفه ي شرعي و انساني خود را به هر صورت كه ايجاب كرد بايد عملي كنيم. اگر نشسته ايم كه زمان اقتضا كند كه از زمان حضرت آدم ابوالبشر عليه السلام تا امروز هيچ وقت براي گفتن حرف حق، زمان اقتضا نمي كرده، جز در موارد بسيار محدود و معدود و در حكم هيچ، هميشه ي تاريخ افراد شايسته نمي توانسته اند حرف خود را بزنند، ولي مردان خدا در هر شرايط و با هر امكاناتي كار خود را انجام داده اند، و بالاخره پيروز شدند، چون در راه مبارزه با باطل هيچ وقت شكست وجود ندارد، همه اش موفقيت است، مجالس جشن و روضه خواني و عزاداري امامها راهي است براي آگاه شدن و آگاهي دادن، و نبايد از آن غافل شد و آيا اين را مي دانيم كه اگر از آن غفلت كنيم و سرسري از آن بگذريم نزد خدا مسئوليم؟ و در قيامت معاقب خواهيم بود و نسبت به آيندگان خيانت كرده ايم و راه گذشتگان را دنبال نگرفته ايم، راه درستشان را، و اگر اعمال و زيارتهاي ما تخدير و يا افيوني براي جامعه هم بشود كه باز بدتر است، پس بايد آن را



[ صفحه 544]



اصلاح كرد. ان شاء الله.


پاورقي

[1] سوره ي حج، آيه ي 32.

[2] سوره ي اسراء، آيه 82.

[3] مرحوم دكتر علي شريعتي در جزوه اي به نام ياد و يادآوران مطالبي در خصوص ذكر مصائب اهل بيت دارند كه خواندني است.

[4] زندگاني امام محمدتقي الجواد عليه السلام، ص 321.

[5] مفاتيح الجنان، ترجمه مرحوم سيد احمد شبستري، ص 631.

[6] همان، ص 638-631.

[7] همان.

[8] همان.

[9] گمنام و ناشناخته از آن نظر كه پس از قرنها هنوز قدر و مقامشان ناشناخته مانده است.