بازگشت

برخي عقايد اسماعيليان


خدا را گويند كه برتر از وهم و عقل و فكر است و از حد صفات بالاتر است، با هيچ صفتي و تعين و حدي چه به سلب و چه به ايجاب از وي سخن نتوان گفت. گويند از امر باري تعالي يا كلمه ي امر، به توسط عقل وجود يافت. از نفس كلي به تأييد عقل كل، طبايع و از طبايع، امهات و از امهات به فعل اجرام سماوي، مواليد هستي پذيرفتند. صدور عقل كل از كلمه ي امر به طريق ابداع است، و صدور ساير موجودات روحاني و جسماني كه به توسط عقل و نفس از امر باري تعالي در وجود آمده اند به طريق ابداع و انبعاث است. فرق ميان ابداع و انبعاث آن است كه انبعاث چيزي است كه نه در مكان باشد و نه در زمان. ولي پديد آينده از چيزي ديگر باشد. اما ابداع چيزي را گويند كه او نيز نه در مكان باشد و نه در زمان و از چيزي هم پديد نيامده باشد. اسماعيليان عقل كل و نفس كل را اصلين، يعني دوبن خوانند و به انضمام سه نوع روحاني يعني جد و فتح و خيال اينها را پنج حد علوي گويند.

آنان ترتيبات عالم جسماني را چون عالم روحاني دانند. آسمان در عالم جسماني مانند عقل كل در عالم روحاني، و زمين مانند نفس كل است. مواليد ثلاث (جماد، نبات، حيوان) را به مانند جد و فتح و خيال دانند.

اين مراتب فيض را از بالا به پايين مي رسانند، مثلاً جد، قوت و نيروي امر را از نفس كل گرفته و به فتح مي رساند. و همچنين پيغمبر به وحي خود و وصي به امام و امام به باب و باب به حجت مي رساند، و اينها نيز مدارج جسماني حد علوي مي باشند. مظهر عقل كل را در اين عالم ناطق نامند كه همان پيغمبر باشد و هر پيغمبري وصي دارد كه در حال حيات اوست و پس از پيغمبر معتقدند هفت امام روي كار آيد. دوره ي هر پيغمبري را هزار سال دانند. اسماعيل را نيز پس از آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد، ناطق



[ صفحه 68]



هفتم گويند و جانشينان او را امامان دوره ي قيام خوانند. [1] .

مي گفتند هر چيزي ظاهري دارد و باطني، حتي قرآن و احاديث. اينان به ظاهر توجه نداشتند و گرايش آنان به باطن قرآن و حديث بود و امام را روشن كننده ي معاني و باطن قرآن مي دانستند. افراد را برحسب آگاهي شان به معاني قرآن و حديث به چند درجه تقسيم كرده بودند و آن را مراتب هفت گانه مي گفتند و روي اين لحاظ خود را اهل ترتيب نيز مي ناميدند و اين مراحل عبارت بود از: مستجيب، مأذون، داعي، حجت، امام، اساس و ناطق، آن كسي را كه تازه به كيش آنان درآمده بود، مستجيب و آن را كه در طريق ايشان راسخ شده و اجازه ي سخن گفتن مي يافت مأذون، و چون به درجه ي دعوت مي رسيد داعي، و چون به رياست داعيان ارتقاء مي يافت، حجت مي ناميدند. يعني گفتار او براي خلايق حجت است. آنگاه چون مرتبه ي ولايت مي يافت و از معلم بي نياز مي شد امام خوانده مي شد. پس از مرتبه امام به مقام وصايت و اساس مي رسيد و در آخرين مرتبه مقام ناطق (پيغمبر) را مي يافت. گاهي در ميان مأذون و داعي مرتبه ي باب، هم داشتند، گاهي مرتبه ي داعي خود سه درجه مي شد به نام داعي بلاغ، داعي مطلق و داعي محدود، كه براي هر كدام در كتابهاي كلامي ايشان وظايف و برنامه هاي خاصي در نظر گرفته شده است.

مخصوصاً اين امر را رعايت مي كردند تا كسي در تعليمات خود كلاس و مراتب تعليمي و تربيتي خود را نمي گذراند و در مرتبه ي پائين تر نتيجه ي مثبت نمي گرفت مرتبه ي بعد را شروع نمي كرد. مبلغها يا داعيان اسماعيلي، آگاه به احوال و روحيات مردم بودند و هر كسي را متناسب با روحيه و انديشه هاي او تبليغ مي كردند. اگر كسي بود كه به عبادت گرايش داشت، از طريق زهد و عبادت با او سخن مي گفتند و سرانجام به اين نتيجه مي رسيدند كه شريعت را ظاهري و باطني است، و غرض شارع باطن است و از او با سوگندهاي شديد پيمان مي گرفتند كه اين راز را افشا نكند و اگر اين اسرار را فاش كند بر اوست كه زن خود را طلاق بدهد و بندگانش را آزاد كند و اموالش را ببخشد.



[ صفحه 69]



اسماعيلي ها به بهشت و جهنم روحاني معتقد بودند و معاد جسماني را قبول نداشتند. آنها معتقد به تناسخ و حلول و انتقال روح از جسمي به جسم ديگر بودند. همان طور كه پيش از اين يادآور شديم هر قسمت از عقيده ي خود را به مرور زمان از گروهي گرفتند، از فلسفه ي يونان، از عرفان مسيحيت، از معتزله، از غلات، از شيعيان،از سنيان و بالاخره مذهبي جداي از مذاهب ديگر ساختند. آنها مانند شيعيان، نماز، روزه، خمس، زكوة و غيره را قبول داشتند. كتابي دارند به نام «دعائم الاسلام في ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام» و كتابي به نام «مختصر الآثار في ما روي عن الأئمة الأطهار» كه احكام شرعي آنها در آن آمده و اسماعيلي هاي زمان ما هم بدان عمل مي كنند. [2] در روزگار ما اسماعيلي ها بر دو طايفه تقسيم مي شوند كه بازمانده ي دو فرقه ي نزاري و مستعلوي هستند كه به آغاخانيه و بهره معروفند. آغاخانيه قريب يك ميليون نفرند كه در ايران و آسياي وسطي و آفريقا پراكنده اند و رئيس ايشان پرنس كريم آغاخان است كه در انگلستان زندگي مي كند، و تحت تأثير سلطه ي آنان است. و شايد عامل استعمار و امروز سدي است جلوي آگاهي مردم و مانعي براي تعالي فكري طرفدارانش و عاملي براي اختلاف اندازي در جوامع اسلامي است، طايفه ي بهره [3] قريب به پنجاه هزار نفر هستند و در جزيرة العرب و سواحل جنوبي خليج فارس و در مناطقي از سوريه زندگي مي كنند.


پاورقي

[1] بهائيان، بسياري از اصطلاحات خود را از اسماعيليه گرفته اند، و استعمارگراني كه آن مسلك را آوردند، همان اصطلاحات را به كار بردند.

[2] كليه كتابهايي كه درباره ي عقايد اسماعيليه مطالبي آورده اند.

[3] Bohra.