بازگشت

برخي از خصوصيات اخلاقي و سيماي ظاهري امام جواد


رفتار و كردار و روحيات شايسته ي امام نهم ما حضرت جواد الائمه عليه السلام همه جا سرمشق دوستداران و شيفتگانش بود، آنها كه گام به گام امام را همراهي مي كردند و از محضر پرفيضش درسهاي علم و اخلاق و ايمان مي آموختند چه انسانهاي باسعادتي بودند، كه توفيق زيارت جمال مبارك امام زمانشان را داشتند. كتابهاي تاريخ زندگاني پيشوايان معصوم شيعه به گوشه و كناري از آن جلوه هاي ولايت اشاره كرده اند و اهل تحقيق در جريان آن قرار دارند، در اين تحليل مختصر، به چند فراز از خصوصيات شخصي آن امام همام پرداخته مي شود، باشد كه از آن خرمن فيض خوشه اي برگرفته شود.

حضرت امام جواد عليه السلام جواني متين، با اعتدال قامت، آراسته، با چهره اي گندمگون، بسيار پارسا و پرهيزكار، داراي جود و بخشش بودند، و به همين جهت آن حضرت را جواد ناميدند، محجوب، حليم، بردبار، عفيف، باحيا و از لحاظ جسمي و روحي بدون عيب و نقص بودند. حضرت ملاحت و جذابيت و حسن صورت و لطافت و نزاكتي خاص داشتند. چشمانشان سياه، ابروانشان پيوسته، دندانهاي مبارك ريز و سفيد، بيني كشيده و باريك، گوشها بزرگ و دستها و انگشتان كشيده، سينه فراخ، كمر باريكتر، شكم



[ صفحه 438]



هموار، محاسن سياه و درهم پيچيده، گردن بلند و بندها و مفصلها قوي بود كه هر كدام از اين خصوصيات جسمي از لحاظ رواني و روانشناسي داراي ويژگي هايي است، كمتر خنده از لبهاي حضرت دور بود و اكثر مانند جد بزرگوارشان پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله متبسم بودند. با آن شادي چهره نوشته اند كه هيچ گاه قهقهه خنده از امام ديده نشد، و خيلي به ندرت امام خشمگين مي شدند، و تندي و خشونت مخصوصا با زيردستان از آن بزرگوار مشاهده نگرديد. با كمال خضوع و تواضع با قشرهاي پايين اجتماع نشست و برخاست داشتند، با آنكه داماد خليفه بودند و برحسب ظاهر در آن زمان در طبقه اي بالا قرار داشتند و جزو برترها به حساب مي آمدند ولي امام هرگز اين برتري ها و جلوه هاي طبقاتي را به رسميت نشناختند. با غلامان و فقيران مي نشستند و درد دل آنها را مي شنيدند و دوست صميمي آنان بودند، امام اهل بازيچه و بازيگري نبود، خودآگاهي و توجه به اصل و هدف زندگي باعث مي شد كه امام بفرمايد: «ما للعب خلقنا بل خلقنا للجيد لامر عظيم» ما را براي بازي نيافريده اند بلكه كاري مهم و مسأله عميقي در كار بوده است. گويند كه اين سخن در نزد مأمون بيان شد كه او را سخت لرزانيد، اين امر عظيم و مسأله ي مهمي كه امام مي فرمايند، هدف از خلقت بوده، چيست؟ آيا خودآگاهي است؟ جامعه آگاهي است؟ زمان آگاهي است؟ يا داشتن فهم و شعور اجتماعي است؟ خود را بهتر و بيشتر شناختن است؟ احساس مسئوليت در برابر زمان است؟ يا تشخيص حركت تاريخ؟ و بالاخره شناختن بهتر راه خدا و در آن راه افتادن و رفتن؟ اين امر مسلم است كه مخلوقات براي بازي و سرگرمي و به خود مشغولي آفريده نشده اند كه امام جواد عليه السلام بدان اشاره مي فرمايند. [1] .

حضرت امام رضا عليه السلام پيش از تولد حضرت جواد عليه السلام فرموده بودند: از خدا خواستم تا فرزندي به من عنايت فرمايد كه در مراحل كمال توحيد يگانه زمانه باشد، و چون امام نهم متولد شدند حضرت رضا عليه السلام فرمودند: خداوند پسري به من عنايت فرمود كه شبيه به موسي بن عمران است و شكافنده ي درياها و شبيه به عيسي بن مريم در قدس و تقوي و



[ صفحه 439]



مادرش در طهارت مانند مريم پاك و پاكيزه بود. آنگاه امام هشتم فرمودند:

«يقتل غضبا فيبكي له و عليه اهل السماء، يغضب الله تعالي علي عدوه و ظالمه و لا يلبث الا يسيرا حتي يعجل الله به الي عذابه الاليم و عقابه الشديد.» [2] .

اين فرزند شهيد كينه ورزي ها و ستم خشم آگينان مي شود. بر او حتي آسمانيان مي گريند، و خداوند بر دشمنش خشم گيرد، آن ستمكاران در اين جهان چندان نپايند، و به زودي به كيفر كردار ناشايست خود مي رسند و عذاب دردناك پاداش آنان خواهد شد.

امام نهم علاوه بر آراستگي باطني و ظاهري، لباس منظم و پاكيزه و تا حدي مرغوب مي پوشيدند، كليني، از امام نهم روايت كرده كه فرموده: «انا معشر آل محمد نلبس الخز و اليمنية» ما آل محمد جامه هاي قيمتي مي پوشيم، نوعي پارچه ي يمني، و باز از علي بن مهزيار روايت كرده اند [3] كه: امام جواد عليه السلام نماز خود را با لباسهاي فاخر مي خواند و عباي با ارزش بر دوش مي انداخت و به ما امر مي فرمود كه در آن گونه جامه ها نماز بگزاريم.

در برخي ديگر از احاديث آمده كه ديگر امامان غير از حضرت علي عليه السلام لباسهاي نيكو مي پوشيدند و جامه هاي ارزشمند به تن مي كردند، البته اين بسته به زمان و مكان و موقعيت آنها داشته است.

اين مسلم است كه همه ي مردم يكسان بايستي از نعمتهاي الهي برخوردار شوند و سپاسگوي آن باشند و اما آنها كه كفران نعمت مي كنند و از غير مسير صحيح مي خواهند بهره برداري كنند، با تعدي و تجاوز و ستم، سهم ديگران را از آن خود سازند، دستشان را بايد كوتاه كرد، بايد جلوي اجحافشان را گرفت و حق مردم را از آنها باز پس خواست و نگذاشت كه با مال مردم كاخها برافرازند و زندگاني تشريفاتي تشكيل دهند، و از مال مردم جامه هاي گوناگون و كاخها و مركبها و مسافرتها داشته باشند و درآمدهاي سرشار، اما بهترين هاي هر جامعه بايد از بهترين هاي جهان نيز برخوردار باشند، البته نه در حد اشرافيت و تجمل پرستي كه آن خود نيز گناه است، در حد نيازهايشان و اين را بايد بدانيم



[ صفحه 440]



كه خوبي هاي جهان را نبايد تنها به متجاوزان و بدها واگذاريم بلكه بايستي از حلقومشان بيرون كشيم و ميان خوبها و مستحق ها تقسيم كنيم و همه را مردمي نمائيم، بدون آنكه حقي ضايع شود، تا مستضعفين در حدي عادي قرار گيرند و طبقه اي نيز ايجاد نشود. از اين جهت امامان ما زندگي شان نيكو بوده و حضرت علي عليه السلام كه برحسب ظاهر نيز زمامدار بودند بايد جامه و خوراكشان آن اندازه پايين باشد مثل فقيرترين و نادارترين فرد اجتماع، و اگر امام جواد عليه السلام نيز موقعيت حضرت علي عليه السلام را داشتند همان جامه را مي پوشيدند و همان خوراك را مي خوردند.

يكي از ياران امام محمدتقي عليه السلام نقل مي كند [4] : كه روزي خدمت امام شرفياب شدم و سؤالاتي كردم از جمله پرسيدم در باب مشك و تجارت و امثال آن چه مي فرمائيد: امام فرمودند: پدرم مشك استعمال مي كردند و حتي بهترين عطر را از خارج عربستان براي ايشان مي آوردند، به طوري كه روزي فضل بن سهل وزير مأمون به پدرم گفت مردم به شما خرده مي گيرند و اين عمل شما را ناپسند مي دانند، پدرم در جواب او پاسخ دادند كه: يوسف صديق از بهترين پارچه ها لباس تهيه مي كرد و... و فرمانروايي او ضرب المثل شد در حالي كه پيغمبر خدا بود و در پيشگاه خداوند منزل داشت و از مقام نبوت او كم نشد و در قرآن مجيد است:

«قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هي للذين آمنوا في الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة» [5] اي پيغمبر به مردم بگو چه كسي زينت هاي خدا را كه براي بندگانش آفريده براي ايشان حرام كرده؟ و چه كسي آنها را از صرف روزي حلال منع كرده؟ اي پيغمبر بگو اين نعمتها در دنيا براي اهل ايمان است و در آخرت براي آنها خالص و نيكوتر خواهد بود.

امام نهم مانند پدر گرامي اش از مال دنيا چيزي نيندوخت و ثروتي نداشت، هر چه به دستش مي رسيد قسمت عمده ي آن سهم علوي ها بود، و هزينه ي انقلابيون سادات را تأمين



[ صفحه 441]



مي فرمود، مقداري از بيت المال، مقرري به ايشان داده مي شد كه آن را نيز انفاق مي كردند و در طول عمر كوتاه خود خشتي روي خشت نگذاشتند و هرگز از دامادي خليفه بهره برداري نكردند، گرچه امام، خليفه اي به رسميت نمي شناختند! آن حضرت فوق العاده جود و بخشش داشتند بدين سبب جواد الائمه ناميده شدند. امام در شهر مدينه در خانه ي پدري خود كه از اجدادشان به ارث رسيده بود زندگي مي كردند و در بغداد مدتي كه مهمان خليفه بودند ايشان را در محلي مخصوص منزل داده بودند و گويند در سفر آخري به بغداد در كنار مسجدي به نام رحيه، منزلي از دوستانشان اجاره كرده بودند. در كاخهاي مأمون و معتصم منزل نمي كردند، و با آنان مراوده اي نداشتند و حتي در خانه ي خود بودند كه مسموم شدند و به شهادت رسيدند. [6] .

در زندگي مايملك امام تنها منحصر به همان قبه و بارگاه آن حضرت در شهر كاظمين است، كه آن هم مال مردم و قبله گاه شيفتگان علم و فضيلت، دانش و آگاهي است. آن مكان مقدس عبادتگاهي است كه شبانه روز بندگان پاك و شايسته ي خداوند در آن به عبادت و راز و نياز با خدا مشغول هستند.

موقوفاتي از زمان حضرت علي عليه السلام در مدينه موجود بود كه در اختيار امام قرار داشت و حضرت درآمد آن را به كسان و خويشان و فقرا تقسيم مي فرمودند. پس از شهادت حضرت جواد عليه السلام غير از همان خانه ي موروثي ديگر چيزي از امام باقي نمانده بود.

يكي از اصحاب امام به نام حسين مكاري گويد: در بغداد خدمت امام محمدتقي عليه السلام رسيدم، در آن موقع امام در كاخ مأمون مسكن داشتند و در اطرافشان غلامان و كنيزان بسيار و تشريفات زياد ديده مي شد، با خود گفتم امام جواد با اين دستگاه خلافت ديگر به مدينه برنمي گردد، زيرا اين كاخ خلافت و اين همه جلال و شكوه و سفره هاي رنگين امام را جلب مي كند. در اين خصوص با خود فكر مي كردم كه ناگهان امام فرمودند: اي حسين، نان جو با نمك نيم كوب در حرم رسول خدا، براي من بهتر از اين موقعيتي است كه



[ صفحه 442]



مي بيني. [7] .

امام جواد زندگاني مردمي و اسلامي خود را در مدينه بيشتر دوست مي دارد تا كاخي كه از خون مظلومان بنا شده باشد. امام دوست دارد در كنار مردم با ايمان حتي روي خاك بنشيند و نان و نمك بخورد و سفره هاي رنگين ارباب زر و زور و تزوير را به خودشان واگذارد. امام و هر عالم متعهد و مسئولي براي هدايت مردم است، براي آگاهي دادن است، براي راهنمايي و رهبري است، اگر نان مي خواهد، اگر خانه مي خواهد، اگر مالي مي خواهد براي آن است كه هدفش را بهتر دنبال كند، براي آن است كه به تلاشش ادامه دهد، و الا خلقت انسان براي آن نيست كه فقط بخورد و بخورد كه كار كند و كار كند كه بخورد، يك دور احمقانه، نه آگاه است كه چرا هست و نمي داند كه چه بايد بكند؟ مگر حيوانات جز اين هستند؟ اين همان زندگي حيواني است، تازه بعضي ها ديگر كار هم نمي كنند فقط، خور و خواب و خشم و شهوت...

مردي ديد كه امام نهم چيزي خريده اند و آن را به خانه مي برند، اجازه خواست كه امام را در حمل آن كمك كند، حضرت فرمود: جان و مال ما از نعمتهايي است كه خداوند به ما ارزاني داشته است و اين امانتي است در اختيار ما تا از آن بهره مند شويم و در زندگي، شادي و اندوهمان از آن استفاده كنيم و آن اندازه بايد از آن مال دنيا برگيريم كه در آن پاداشي الهي باشد، پس اگر كسي در كم و زياد مال دنيا صبرش كم باشد و فريادش بسيار، پاداشش كم مي شود، و به خدا پناه مي برم كه من چنان باشم. [8] شايد منظور امام آن بود كه هر كس به اندازه ي نيازش بايد از مال دنيا بهره گيرد و بار خود را بر كسي تحميل نكند و به اندازه ي توانايي اش بار بردارد و زحمت بكشد.

به طور كلي منابع مالي امامان، مخصوصا حضرت امام محمدتقي عليه السلام را مي توان در چند جمله خلاصه كرد، يك قسمت عمده درآمد امام كه حاكم مطلق است و صاحب واقعي بيت المال است، از خمس است، كه هر مسلماني بايد يك پنجم از درآمد خود را دو



[ صفحه 443]



قسمت كرده نيمي از آن را به سادات و علوي هايي بدهد كه در اثر فعاليت و كار و كوشش اجتماعي دستشان از اموال دنيا كوتاه شده، لذا سهمي از درآمد ديگران براي آنان منظور گرديده است. براي آنكه فعاليت و مبارزه كار همه است، و چون عده اي مخصوص در آن راه گام نهاده اند، اينان نيز بايد در سود ديگران شريك باشند، همان طور كه ديگران در سعادت و رفاه ناشي از تلاشهاي مبارزان شريك مي شوند، و نيم ديگر خمس، سهم امام است كه در زمان حضور امام با نظر آن حضرت يا نماينده اي كه تعيين مي كنند مصرف مي شود و در زمان غيبت امام، سهم مباركشان با نظر مرجع تقليد، پيشوا و پرچمدار جهان تشيع كه دانشمندترين فرد زمان است يا وكلاي او به مصارف مورد لزوم مي رسد، و اين بستگي به زمان و مكان دارد كه اين مال كلان به مصرف تبليغ برسد يا فعاليت ديگري، و اين وابسته به نظر مجتهد اعلم زمان است كه در دورانش چه نيازي بيشتر احساس شود، و يكي از اهداف وضع خمس شايد دنباله ي اين فرمايش پيغمبر بوده كه فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي...» من براي شما مردم دو چيز باارزش قرار دادم يكي كتاب خدا و ديگري عترتم را، و پشتوانه ي مالي عترت كه امامان و جانشينان آنها باشند خمس است و الا زمام اموال عمومي و بيت المال مسلمانها كه اكثرا در دست ناصالحان هم مي افتد، بيشتر اوقات نادرستان حاكم بر سرنوشت مسلمين و بيت المال آنهايند، تنها از راه خمس است كه مي توان مجاهدان راه حق را تقويت كرد و آنها را به راه انداخت تا نهضتشان ادامه يابد و راهشان پيموده شود. و يكي از بزرگترين اصولي كه به شيعه و به علما و روحانيون آن استقلال فكري و اقتصادي داده همين سهم امام است. بدين ترتيب عالم واقعي شيعه وابسته به هيچ كس و هيچ مقام و دستگاهي نيست، تنها وابسته به دين خدا و امام زمان عليه السلام است. آنچه وظيفه واقعي و الهي اوست انجام مي دهد، و بدا به حال آن نادرستاني كه نمك مي خورند و نمكدان مي شكنند، از سهم امام برخوردار مي شوند و منويات يزيد و شمر را اجرا مي كنند، حق نمي گويند و در راه حق قدم نمي گذارند و چه بد عاقبت خواهند بود. [9] .



[ صفحه 444]



ديگر از منابع درآمد امامان يكي هم موقوفات ويژه ي آنها بود كه از زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام جهت استفاده آنها وقف شده بود كه ديگران حق تصرف در آن را نداشتند و اكثر امامان شخصا روي آن باغها يا مزارع كار مي كردند و درآمد ناشي از آن را صرف اهداف عاليه ي خود و جهان اسلام مي نمودند.

باز از منابع مالي ائمه مبالغي بود كه توسط خلفاي زمان براي آنان ارسال مي گرديد و اين سهم آنها از بيت المال بود كه به اينان پرداخت مي شد، مخصوصا در زمان امام نهم؛ تا مأمون زنده بود هر ساله مبلغي در حدود ده هزار دينار براي امام و دخترش ام الفضل مي فرستاد [10] كه حضرت اين پول را نيز مانند ساير درآمدها صرف نيازهاي جامعه ي اسلامي مي كردند، و روي همين حسابها امام را، جواد عليه السلام نيز ناميدند، چون او بسيار با سخاوت و بخشنده و مهربان بود، همان طور كه نوشته شد امام حدود چهار يا پنج سال بيشتر نداشتند كه پدرشان حضرت رضا عليه السلام در نامه اي براي ايشان مي نويسند كه بايد بخشش و بذل و عطاي تو كمتر از پنجاه درهم نباشد و اگر خواستي بيش از اين مقدار ببخش، و لذا امام نهم به همه ي نيازمندان بدين گونه كمك مي كردند. در زمان امام نهم خمس از شيعيان دريافت مي شد و امام در اين مورد بياناتي دارند:

محمد بن اشعري مي گويد: «كتب بعض اصحابنا الي ابي جعفر الثاني عليه السلام اخبرني عن الخمس اعلي جميع ما يستفيد الرجل من قليل و كثير من جميع الضروب و علي الصناع و كيف ذلك، فكتب بخطه عليه السلام: الخمس بعد المؤنة» [11] يكي از اصحاب ما به امام نهم عليه السلام چنين نوشت: به ما اطلاع بدهيد كه آيا خمس بر تمام چيزهايي است كه انسان استفاده مي كند از كم و زياد از تمام انواع درآمدها و همچنين بر صنعتگران؟ و آيا اين خمس را چگونه بايد پرداخت؟ امام به خط خويش مرقوم فرمودند: خمس بعد از هزينه ي زندگي است. يعني پس از آنكه مخارج زندگي برطرف شد بايد خمس اموال پرداخت شود.

باز يكي ديگر از وكلاي حضرت جواد عليه السلام به نام ابوعلي بن راشد مي گويد:



[ صفحه 445]



«قلت له امرتني بالقيام بامرك و اخذ حقك فاعلمت مواليك بذلك فقال لي بعضهم و اي شيي ء حقه؟ فلم ادر ما أجيبه، فقال يجب عليهم الخمس، فقلت ففي اي شيي ء؟ فقال في امتعتهم و صنايعهم، قلت و التاجر عليه و الصانع بيده. فقال اذا امكنهم بعد مؤنتهم» [12] .

به امام عرض كردم به من دستور داده ايد به كارهاي شما رسيدگي كنم و حق شما را بگيرم، اين موضوع را به دوستان شما اطلاع دادم، بعضي گفتند حق امام چيست؟ من ندانستم چه بگويم؟ امام فرمود: خمس بر آنها واجب است، گفتم در چه چيز؟ فرمود: در امتعه و صنايع، گفتم و براي آنها كه تجارت مي كنند و با دست خود چيزي را مي سازند؟ (صنعتگران) فرمودند: آري، در صورتي كه بعد از هزينه زندگي براي آنها امكاني بماند.

در برخي از موقعيت ها به واسطه ي دگرگوني وضع شيعيان، امام خمس و يا قسمتي از آن را مي بخشيدند از جمله در زمان امام جواد عليه السلام ابراهيم بن محمد همداني براي امام نوشت كه علي بن مهزيار نامه ي پدر شما را براي ما خواند كه در آن دستور داده شده بود صاحبان زمين و آب بعد از هزينه ي خود يك دوازدهم درآمد خويش را به حضرت بپردازند (زكات)، و اما كساني كه آب و ملك آنها براي هزينه ي آنها كفاف نمي دهد، چيزي بر آنها واجب نيست، نه يك دوازدهم و نه غير آن، افرادي كه در نزد ما هستند و در اين زمينه اختلاف و گفتگو دارند مي گويند بر آب و زمين خمس درآمد لازم است آن هم بعد از هزينه ي خود آب و زمين و خراج آن، نه هزينه ي خود انسان و همسر و فرزند او، امام در جواب او چنين نوشتند و علي بن مهزيار نيز آن نامه را مشاهده كرد كه: «عليه الخمس بعد مؤنته و مؤنة عياله و بعد خراج السلطان» [13] بر چنين شخصي خمس لازم است بعد از هزينه ي زندگي خود و فرزند و بعد از خراج حكومت. (ماليات).

كتابهاي حديث و احكام اسلامي چه بسيار احكام و احاديثي كه در اين زمينه دارند و راهگشاي آشنايي به اين واجب بزرگ اسلامي هستند كه بايد پشتوانه ي تمام انديشه ها، افكار و تئوري هاي اسلامي باشد و مردان مجاهد، از حركت در راه حق به خاطر نداشتن



[ صفحه 446]



مال و فقر از راه باز نمانند، راه امام را با سهم امام دنبال كنند و همگان سرباز فداكاري در راه منويات او باشند و پيروي شايسته و شيعه اي درستكار نه آنكه از سهم امام بهره گيرند و در راه طاغوت و مأمون و معتصم فعاليت كنند، چه با عملشان چه با سكوتشان. [14] .

و اين بستگي به سياست زمان دارد و اينكه در هر موقعيتي براي چه كاري و چه برنامه اي چه اقتضايي هست؟

برخي افراد كه از رموز پيچيده سياست اطلاعي ندارند به زندگاني برخي امامان خرده مي گيرند كه چرا امام حسن عليه السلام صلح كردند و امام حسين عليه السلام جنگ؟ چرا فلان امام جامه ي كهنه مي پوشيدند و آن ديگري نو؟ چرا خانه ي آن يكي بسيار محقر بود و از امامي ديگر مجلل و...؟ اينها به خاطر آن است كه روي سياست زمان هر كدام مطالعه نشده است. نمي دانيم اقتضاي هر دوراني چه بوده است؟ جنگ يا صلح؟ مسلم است كه اگر امام حسين عليه السلام در زمان امام حسن عليه السلام بودند براي مصالح مسلمين با معاويه كنار مي آمدند، براي حفظ جامعه ي شيعه، و اگر حضرت علي عليه السلام به جاي حضرت رضا عليه السلام بودند اجبارا وليعهد مأمون خليفه ي عباسي مي شدند. گاهي بايد با چهره ي فقيرانه و لباس مندرس تبليغ مسلماني كرد چون سياست زمان ايجاب مي كند، گاهي بايد اسلحه در دست گرفت و دشمن متجاوز را نابود كرد، زماني بايد با شهادت نهال دين حق را آبياري نمود، روزگاري بايد با تبليغ و تفسير و بيان حديث در راه خدا قدم برداشت، و در يك دوران هم بايد با دعا و كلمات عرفاني به مسير حق ادامه داد، گاهي با انسان سازي، متوجه كردن مردم، برگرداندن مسخ شده ها، بايد هدف الهي را دنبال كرد، لباس و مركب و منزل وسيله انجام كار است، پس جاي اشكال باقي نمي ماند كه چرا اين و چرا آن؟ «كلهم نور واحد»، همه يك نورند حتي از حضرت آدم عليه السلام تا محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله، و از علي عليه السلام تا امام عصر (عج) همه يكسانند، تنها سياست زمان، موقعيت دوران و افكار مردم با هم فرق داشته است، آنها همه وارث يك واقعيت كلي هستند «السلام عليك يا وارث آدم صفوة الله...» در زيارت همه ي امامها مي خوانيم كه همه وارث آدم تا خاتم هستند و در يك مسير، خواب يك خواب



[ صفحه 447]



است ليكن تعبيرها مختلف است، معرفت بسياري از مردم نسبت به امامان كم است و الا كار امام عين مصلحت جامعه ي اسلامي و دين خدا و مردم بوده و هست، و پيروان و شيعيان بايد مانند امامهايشان دقت كنند كه با چه افرادي طرف هستند و زمان آنها با زمان كدام يك از ائمه ي هدي بيشتر مطابقت دارد، آنگاه با شمشير و قلم و... زبان به راه حق و حقيقت ادامه دهند. اول سياست زمان را درك كنند و بعد وارد عمل شوند.



گاهي به كشته گشتن و گاهي به كشتن است

ترويج دين به هر چه زمان اقتضا كند



حضرت امام جواد عليه السلام مانند پدران گرامي اش به كار و كوشش در زمينه زراعت نيز مي پرداختند. و در مدت 15 سالي كه در مدينه تشريف داشتند. شغل عمده ي ايشان كشاورزي بود. زماني به عبادت و زماني به تدريس و تعليم احكام الهي و قطع و فصل دعاوي مردم و اصلاح ميان مسلمين و تفسير قرآن و بيان معجزات علمي آن مي پرداختند، و اكثر در باغستانها و نخلستانها كه صدقات جاريه ي جدشان امام موسي كاظم عليه السلام بود، مشغول فلاحت بودند و به كارهاي اصلي خود كه تضمين سعادت جامعه بود مي پرداختند و عملا به شيعيان مي آموختند كه دنيا را بايد براي آخرت خواست و مال را براي انفاق در راه خدا فراهم كرد، بايد به حج خانه ي خدا رفت و اموال را در راه رضاي خدا به مستحقان انفاق نمود، در آنجا كه نيازمندان بسيارند نبايد خانه هاي مجلل و كاخهاي عالي بنا نهاد و حق ديگران را پايمال نمود، امام جواد عليه السلام از جدش حضرت صادق عليه السلام روايت مي كند كه: مردي در دنيا دائما سعي و كوشش داشت و كسب مال مي كرد، امام صادق عليه السلام فرمودند اين مال را براي چه مي خواهي؟ گفت براي آنكه به زن و بچه ام غذاي لازم و نفقه ي واجب بدهم، به دوستانم اطعام و انعام نمايم، به خويشاوندانم صلات و جوائز بدهم، به زيارت خانه خدا بروم، در آنجا نيز به فقرا و بينوايان كمك كنم، دستگيري بيچارگان نمايم، براي بي خانمانها خانه تهيه كنم، دختران يتيم را شوهر دهم و پسران يتيم را زن بدهم، به تهيدستان سرمايه بدهم، اراضي موات را احياء كنم و مردمي را در آن به كار گمارم، قنات احداث كنم، درختكاري كنم كه آيندگان از آن بهره گيرند، مجالسي تشكيل دهم كه فضائل



[ صفحه 448]



و مناقب شما خاندان عصمت و طهارت در آن مطرح شود، سفره هايي مي گسترانم و با برادران ديني صرف غذا مي نمايم، امام صادق عليه السلام فرمودند: اينها همه كار آخرت است، بايد بكوشي همه را در سايه ي كسب حلال انجام دهي، دنيايي مذموم است كه غير صرف دنيا شود و به اصطلاح فقط خور و خواب و خشم و شهوت باشد، دنياي اين مردم خوب است نه دنيا براي تجاوز و تعدي و... [15] و امام در آن دنياي الهي و انساني رهنمون بشر است و آن را تأييد مي كند.


پاورقي

[1] كتاب خودآگاهي (استحمار) دكتر علي شريعتي در اين خصوص مطالبي دارد.

[2] بحارالانوار، ج 50، ص 15 - عيون المعجزات، ص 108 (قبلا اين حديث آورده شده بود).

[3] روايت از شيخ صدوق به نقل از اعيان الشيعه، ص 219، ج 4، جزو 3، زندگاني امام محمدتقي عليه السلام.

[4] سرمايه ي سخن، ص 272 نقل از ميسر بن محمد در كتاب مدينة المعاجز.

[5] سوره ي اعراف، آيه ي 32.

[6] بحارالانوار - منتهي الامال - الامام الجواد - ناسخ التواريخ - زندگاني حضرت امام محمدتقي عليه السلام.

[7] بحارالانوار، ج 50 - زندگاني امام محمدتقي عليه السلام.

[8] تحف العقول، اعيان الشيعه، ج 4، ص 246، زندگاني امام محمدتقي عليه السلام.

[9] كتابهايي در مورد خمس نوشته شده از جمله: خمس پشتوانه ي استقلال بيت المال، زيرنظر آية الله ناصر مكارم شيرازي و كتاب خمس، نوشته ي آية الله حاج سيد حسن فقيه امامي اصفهاني.

[10] زندگاني حضرت امام محمدتقي عليه السلام، ص 211.

[11] وسائل الشيعه، ج 6، حديث 1، باب 8 از ابواب خمس - به نقل از خمس پشتوانه ي استقلال.

[12] وسائل الشيعه، باب هشتم از ابواب خمس، ج 6.

[13] وسائل الشيعه، ج 6، باب 8، حديث چهارم، در همين كتاب در خصوص خمس مطالب و احاديث بسياري آورده شده و همچنين در كتابهاي ديگر احكام اسلامي.

[14] در كتاب شرح لمعه ج 1، ص 177؛ بحث وسيعي در خصوص خمس آورده شده است.

[15] زندگاني امام محمدتقي الجواد عليه السلام، عمادزاده، ص 207.