بازگشت

امام نهم در پيكار انديشه ها


از آنجا كه براي تكامل روح و روان هر كسي نياز است كه افكار و انديشه هاي او برتري يابد و سير صعودي پيمايد، امام در اين راه هم راهنماي مردم است. امام محمدتقي عليه السلام مانند پدر گرامي اش در اين مسير سخنان و رفتاري دارند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم. امام مي خواست كه پيروان راستينش اعمالشان با تفكر و عبادتشان با شناخت كامل باشد و در هر برنامه اي آگاهي داشته باشند، زيرا ارزش هر اقدامي بستگي به آن دارد كه چقدر روي آن فكر شده باشد و چه انديشه هايي در آن به كار گرفته شده باشد، انسان هميشه بايد خويشتن را در برابر چراها قرار دهد و سعي كند در افكار خود براي آن چراها پاسخي قانع كننده بيابد، از افراد كارآزموده و صاحبنظر مدد بخواهد، و بزرگترين خدمت به مردم يكي آن است كه آنها را به فكر كردن و انديشيدن وادار كند، و براي سؤالهاي ايشان جوابهايي شايسته داشته باشد، و فكر كردن تنها بدون هدايت رهبري نيز



[ صفحه 356]



بي ثمر مي شود و گاهي آغازي است براي انحراف، پيامبر و امامهاي ما دستور تفكر مي دادند، پاسخگوي مشكلات و نيازهاي مردم نيز بودند. امام نهم در فرصتهايي كه داشتند براي اطرافيان و دوستداران و يارانشان راهنمايي شايسته بودند، فرمايشهاي بسياري در اين خصوص دارند، احاديث ارزنده اي در اين مورد از پدران گرامي شان نقل مي فرمايند كه هر كدام گامي براي آن تلاش وسيع و همه جانبه بود، كه براي هر كاري پيش از اقدام بايد درست فكر شده باشد، حضرت اين روايت را از قول حضرت علي عليه السلام نقل مي فرمايد كه: «التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم» فكر كردن قبل از هر كاري پشيماني به دنبال ندارد، و اين نيز فرمايش امام علي عليه السلام است كه فرمودند: «لا خير في عبادة لا تفقه فيها و لا خير في قرائة لا تدبر فيها» [1] عبادتي كه بدون درك صحيح باشد ارزشي ندارد، و قرآن خواندني كه در آن دقت و عمق نظر نباشد خيري ندارد.

امام نهم عليه السلام پيوسته در مسير انديشه هاي نيرومند و مترقي، افراد را رهبري مي كند و از هر موقعيتي استفاده كرده و در هر مناسبتي اذهان مردم را براي تشكيل جامعه ي جهاني اسلامي آماده مي سازد، حتي در آن هنگام كه با شخص مأمون سخن مي گويد و در مسير شكارگاهش حضرت را در برابر خود مي بيند كه امام اعتنايي به جلال و جبروت ظاهري مأمون ندارند و ابهت و دم و دستگاه او براي امام وحشت آور نيست. مكالماتي كه بين او و حضرت انجام مي شود خود گوياي اين واقعيت است، در مجلس بحث و مجادله ي مأمون، درخواست پاسخگويي از حضرت در مسائل مختلف، در تربيت شاگردان و اصحاب بافضيلت، در خصوص رفتن به مدينه و بازگشت از آن، و بالاخره در همه حال اهداف جهان بيني اسلامي را بيان مي دارد و اذهان و افكار را براي شناخت دوست و دشمن آماده مي سازد، و اينكه در جامعه چه وظيفه اي دارند؟ چه مي توانند بكنند و چه بايد بكنند و چگونه بايد بينديشند؟

ابوطالب قمي يكي از اصحاب امام جواد عليه السلام روايت كرده [2] كه: نامه اي به امام نهم عليه السلام



[ صفحه 357]



نوشتم شامل چند بيت شعر كه در آن ابيات، پدرش حضرت رضا عليه السلام را ياد كرده بودم و از امام جواد عليه السلام درخواست كرده بودم تا اجازه فرمايد كه درباره ي خود او نيز شعري بگويم، امام آن قسمت از نامه را كه اشعار نامبرده در آن نوشته شده بود پاره كرده و نزد خود نگاه داشته و در بالاي قسمت باقيمانده كاغذ نوشته بودند: «قد احسنت جزاك الله خيرا» كاري نيكو كردي، خداوند به تو پاداش خير بدهد، و در روايت ديگر چنين آمده كه ابوطالب قمي مي گويد: حضرت به من اجازه دادند تا براي پدرشان امام رضا عليه السلام مرثيه بگويم، و در نامه اي نوشته بودند: «براي پدرم و براي من نيز مرثيه بساز.»

چرا امام مي گويد مصيبت مرا فرياد كن و براي پدرم مرثيه بگو؟ با اينكه هنوز امام زنده است. [3] براي آنكه بفهماند آنچه فاجعه است در مرتبه اول شهادت فكر است و شهادت پيام، پس من كه زنده ام نيز، چون امكان اجتماعي ام را نابحقان گرفته اند و رسالتم را پايمال كرده اند، از اين ديدگاه، من هم چون شهيدان ديگرم، تو دردهاي مرا نيز فرياد كن، شايد در جامعه يكي به حال خويش انديشد و يكي از اين خواب خرگوشي به درآيد و به تلاش ايستد، تا مرد حق غريب نماند بلكه پيروز گردد و در جاي خويش قرار گيرد...

اين امانتهايي را كه امامان دست به دست مي گرداندند و به يارانشان و شاگردانشان مي سپردند، همه در راه آگاه كردن مردم بود و بالا بردن شناختها، و لحظه اي درنگ نداشتند، در زمان امام علي النقي عليه السلام بود كه امام جماعت حرمين (مكه و مدينه) به متوكل عباسي خليفه وقت نوشت: اگر تو را به مكه و مدينه حاجتي هست علي بن محمد (هادي) را از اين ديار بيرون بر، كه بيشتر اين ناحيه را مطيع و منقاد خود گردانيده است. [4] .

نام اين برخوردها را چه بايد گذاشت؟ اينها كه مبارزه ي با شمشير نبود، تنها بيان حديث و احكام هم نبود، گفتن مطالب علمي هم نبود، آيا جز نشر انديشه و فكر و ايدئولوژي اسلامي چيز ديگري بود؟ هرگز. كدام يك از اصحاب و ياران امامها را سراغ داريم كه اعانت به ظلم كرده باشند؟ كدام يك طرفدار ظالم بوده اند؟ كدام يك لحظه اي با ستمكاران



[ صفحه 358]



مماشات داشتند؟ كدام يك گندم نماي جوفروش بودند؟ كدام يك شريك دزد و رفيق قافله شدند؟ كدام يك همكاري با متجاوزان نمودند؟ هيچ كدام، در كجاي تعليمات امامان ديده شده كه همراهي با ظالم و يا حتي سپاه لشگر ظالم شدن را تجويز كرده باشند؟ در هيچ جا، تنها گاهي به برخي اصحاب خاصشان براي مدتي محدود اجازه مي دادند كه در آن جرگه ها قرار گيرند آن هم فقط براي پيشبرد هدف شيعيان و دنبال كار آنها را گرفتن و راه حق را ادامه دادن، نه براي كمك به ظالمان بلكه براي آنكه از تشكيلات آنها براي اجراي هدف خود استفاده كردن و آنها را نردبان ترقي قرار دادن و از عواملشان در اين راه سود بردن، و الا يك لحظه هيچ كسي حق ندارد عامل ستمكار باشد، در هر شرايطي مسير فكري و پيكار انديشه ي امامها جريان داشت، اينها تلاشهاي فرهنگي شان بود، و آيا پيشروان فكري جوامع انساني اين تعليمات را در آن دوران و در اين زمان و در آينده مترقي و سازنده نمي دانند؟ و آيا اين مسلماني جاودانه نخواهد بود؟ و اين مسلمانان با اين انديشه ها پيشرو و كامروا نخواهند شد؟ آري...

يكي از اصحاب امام رضا عليه السلام نقل مي كند كه: وقتي خدمت امام بودم حضرت جواد عليه السلام را آوردند كه حدود چهار سال از سن مباركش مي گذشت حضرت جواد عليه السلامسر به آسمان برافراشت و دستها را بلند كرد و مدتي طولاني به تفكر پرداخت، امام هشتم فرمودند: فرزندم به چه مي انديشي؟ پاسخ دادند: به مادرم زهرا فكر مي كنم و ظلمهايي كه در حق او شد، و در فكر انتقام هستم، آن دو عامل ظلم را از قبر به در خواهند آورد و آنها را مي سوزانند و خاكسترشان به دريا افكنده مي شود، حضرت رضا عليه السلام دست به سر و صورت او كشيدند و چهره ي او را بوسيدند و گفتند: پدر و مادرم فداي تو باد كه شايسته ي امامتي. [5] .

از ديگر برنامه هاي امام محمدتقي عليه السلام در مسير پيكار انديشه، رهبري توده ها و هدايت آنان با بيان احاديث و روايات و كلمات ارزنده اي بود كه به مناسبت اظهار مي فرموده اند. هنگامي كه در مجلس مأمون از پيشگاه مبارك حضرتش خواسته مي شود كه دختر مأمون



[ صفحه 359]



را به عقد ازدواج خود درآورند حضرت مرقوم مي فرمايد: [6] براي هر زني مهري است و ما كه وابسته به اموال اين دنيا نيستيم، لذا براي دختر تو «الوسائل الي المسائل» را كابين قرار دادم، و امام اين دعاها و مناجاتها و اين مضامين عالي را كه در الوسائل... هست از پدران گرامي اش نقل فرموده و بالاخره مي فرمايد: از طرف خداوند براي پيامبرش ارسال گرديده و آن را كليد خزاين دنيا و آخرت دانسته اند و وسيله هايي براي دريافتن و رسيدن به درخواستها ناميده اند، در اين مناجاتها جهان بيني و مسير انديشه و راه و روش امام تا حدي مشخص مي شود و اينكه چگونه راه مبارزه با طاغوتها را مي نماياند، و اينكه چگونه از هر موقعيتي براي پيشبرد هدف بايد استفاده كرد، اين دعاها كه در جاي ديگري از آن نام مي بريم هر كدام مفهومي عالي و مضموني ارزنده را يادآور مي شود، يكي از آنها دعايي است براي دفع ظلم، كه امام در آن غيرمستقيم حرفهاي خود را بيان مي فرمايند و راههاي فعاليت را به پيروان خود مي نمايند، به جملاتي از اين مناجات توجه كنيد:

«اللهم ان ظلم عبادك قد تمكن في بلادك حتي امات العدل و قطع السبل و محق الحق و ابطل الصدق و اخفي البر و اظهر الشر و...» خداوندا ستم بر بندگان تو همه جا را گرفته به طوري كه عدالت را كشته و از بين برده، امنيت را از راهها گرفته، حق را محو كرده و راستي را به صورت باطل جلوه گر ساخته، نيكوكاري را پنهان نموده و بدي ها را آشكار كرده، تقوي و پرهيزكاري را فرونشانده و راههاي هدايت و راستي را از بين برده، خير و خوبي را از ميان برداشته و زيان را پايدار كرده، فساد را نمودار ساخته و آن را رشد داده، لجاجت را تقويت كرده، ستم را گسترش داده و از حد خود درگذشته، خداوندا اي پروردگار من، جز قدرت تو چه چيز مي تواند اين وضع را بگرداند، و جز الطاف تو كجا پناهي هست؟ خداوندا، پروردگارا، دنباله ي ستم را قطع گردان و اين كوههاي زورگويي را درهم فروريز، و رونق بازار زشتي ها را فرونشان، و آن كساني را كه از ستم كاري بيزارند آنان را عزيز گردان، بيخ و بن ستم پيشگان را بركن، و به آنها بپوشان، جامه هاي سرگرداني را پس از



[ صفحه 360]



آگاهي شان، خداوندا بر آنها به زودي شبيخون وارد آر، و كيفرهاي خويش را بر ايشان ببار، خدايا بميران زندگي منكر را تا بيمناك ايمني يابد، و افسرده خاطر ايمني يابد و گرسنه سير شود، و تباه شود محفوظ ماند، و رانده شده جايي پيدا كند، و فراري داده شده بازگردد و نيازمند توانگر شود، به پناهنده پناه داده شود، آن كس كه بزرگ است مورد احترام قرار گيرد، به كودكان لطف شود، ستم ديده ها عزيز شوند و ستمكاران ذليل و خوار گردند، براي غمگينان گشايش پيش آيد و رنجهاي غم آور برطرف شوند، و اين آشوبهاي سياه فرونشيند، اختلافها ريشه كن شود، دانش بر هر چيزي برتري يابد، و صلح همه جا را فراگيرد، و پراكندگي ها جمع گردد، ايمانها تقويت شود و قرآن پيوسته خوانده شد، به درستي كه تو اي خداي بزرگ جزاپيشه و نعمت بخش و پيوسته الطافت شامل حال بندگان است.

در اين دعا و مناجات امام مزاياي نابودي ستم و ستمكاران را بيان مي فرمايد و اينكه اگر ستم و تجاوز از جامعه ريشه كن شود چه مزاياي بسياري شامل حال مردم مي شود، و همگان را با زبان دعا در جريان تحولات و دگرگوني ها قرار مي دهند، و انديشه ها و افكار افراد را متوجه مبارزه با ظلم مي نمايند و عدالت و آزادگي را جلوه گر مي سازند.


پاورقي

[1] مستدرك وسائل الشيعه، ج 4، ص 242 - اصول كافي، ج 1، ص 36 - بحارالانوار، ج 2، ص 48 - ج 78، ص 41.

[2] امام در عينيت جامعه، ص 82، نقل از رجال كشي، ص 16.

[3] امام در عينيت جامعه، محمدرضا حكيمي، ص 83.

[4] همان، ص 84.

[5] نقل روايت از طبري، ص 203 - زندگاني امام محمدتقي عليه السلام.

[6] مهج الدعوات - بحارالانوار - ناسخ التواريخ، ص 220 از ابن بابويه نقل كرده - و در ص 643 حاشيه مفاتيح الجنان كتاب باقيات الصالحات نيز آورده شده است.