بازگشت

اسماء و صفات خداي متعال


[8] 8 - صدوق گفته است:

ابو هاشم جعفري گفت: خدمت ابو جعفر دوم (امام جواد عليه السلام) بودم كه مردي از حضرت سؤال كرد و گفت: از پروردگار متعال كه اسماء و صفاتي در كتاب خود دارد مرا خبر ده كه اسماء و صفات وي، همان خود اوست؟ امام جواد عليه السلام فرمود: اين سخن شما دو صورت دارد:

اگر منظور شما از «همان خود اوست» اين است كه خداي متعال، داراي عدد و كثرت است، خداي متعالي فراتر از اين پندار مي باشد و چنانچه مقصود، اين است كه اين اسماء و صفات، همواره بوده است، باز دو مفهوم دارد: پس اگر بگويي همواره نزد او و در عملش بوده، و او شايسته آنهاست، بايد گفت: آري، چنين است و چنانكه مي گويي: پيوسته صورت و هجا و حروف مقطعه اين اسماء و صفات، از ازل وجود داشته است، پناه بر خدا از اينكه چيزي جز وي با او بوده باشد، بلكه خداي متعال بوده در حالي كه آفريده اي وجود نداشته است، سپس اسماء و صفات را به عنوان وسيله ارتباط خود و آفريدگان، پديد آورد تا آفريدگان به واسطه ي آنها دست تضرع به سوي خدا بردارند و او را پرستش كنند و اسماء و صفات به مثابه ي ذكر و ياد خداي متعال اند در حالي كه او بوده و هيچ ذكر و يادي، وجود نداشته است و آنكه با ذكر (اسماء و صفات) ياد مي شود، خداي قديم و ازلي مي باشد.

اسماء و صفات مخلوقاتند و معني و مقصود از آنها، آن خدايي است كه، پراكندگي و پيوستگي، شايسته وي نيست، چه اينكه اين دو صفت، در خور موجود داراي جزء است،



[ صفحه 13]



بنابراين، گفته نمي شود: خداي متعال بهم پيوسته، يا زياد و يا كم است، بلكه او در ذات خود، قديم است، زيرا هر آنچه واحد نباشد، داراي اجزاء است در حالي كه خداي متعال واحد و بدون جزء مي باشد و كم و زياد در ذات وي، راه ندارد، علاوه بر اين، هر موجود داراي اجزاء و مشكوك به كمي و زيادي، آفريده شده است و خود، گواه آفريننده ي خويش مي باشد.

با اين حساب، گفته ي تو كه: خداي متعال توانا است، گوياي اين است كه هيچ چيز او را عاجز و ناتوان نمي سازد و با كلمه توانا، عجز و ناتواني را از او نفي كرده و غير او قرار داده اي و نيز گفته ي تو كه: خداي متعال «عالم» است، بدون ترديد با كلمه ي عالم، جهل را از خداي متعال نفي و غير او ساخته اي، پس هر گاه خداي متعال، موجودات را از بين مي برد، صورت و هجا و ظاهر را از بين مي برد (و حقيقت و باطن آنها باقي است) و پيوسته وجود بي زوال، عالم و آگاه، خواهد بود.

آن مرد عرض كرد: پروردگار خود را چگونه شنوا ناميده ايم؟

حضرت فرمود: بخاطر اينكه هر آنچه با گوش درك مي شود، بر وي پوشيده نيست و هرگز او را با شنيدن به وسيله ي گوش سر متصف نمي سازيم و نيز او را «بينا» مي ناميم، به اين دليل كه هر آنچه با چشم درك مي شود، مانند: رنگ، شخص و جز آن، بر او پوشيده نيست، در عين حال او را به نگريستن با چشم، توصيف نمي نمائيم، همچنين او را «لطيف» مي خوانيم، زيرا به چيزهاي لطيف، همانند پشه و كوچكتر و مخفي تر از آن، و محلي كه از آن محل در بدن آن حيوانات شروع به رشد و نمو و زاد و ولد مي كنند و محل عقل (مغز و آلت ادراك آن حيوانات ريز) و محل شهوت براي جفتگيري، و ميل و عطوفت بر اولاد و نسلش، و عهده داري و سرپرستي بعضي از آن حيوانات ريز بر بعضي ديگر و انتقال خوردني و آشاميدني جهت فرزندان خود در كوهها، غارها، دشتها و صحراها، آگاهي دارد، به همين جهت، مي دانيم كه آفريدگار اين موجود لطيف، بدون كيفيت لطافت، لطيف است و بي گمان، كيفيت، مربوط به آفريده ي متصف به كيفيت مي باشد.

همچنين پروردگار خود را نيرومند مي ناميم نه به زور بازويي كه از آفريدگان سراغ داريم، چه اينكه اگر نيروي پروردگار، زور بازويي كه در ديگران سراغ داريم باشد، تشبيه پيش مي آيد و فزوني، محتمل مي گردد و هر كجا فزوني محتمل باشد، احتمال كاستي و نقصان هم وجود



[ صفحه 14]



دارد و آنچه ناقص است، بي گمان قديم نيست و هر موجودي قديم نباشد، عاجز و ناتوان است، بنابراين، پروردگار متعال نه شبيه دارد و نه ضد و نه همتا دارد و نه كيفيت و نه پايان دارد و نه به وسيله چشم مي بيند، حرام است بر دلها براي او مثال آورند و بر وهم ها كه وي را به حدودي محدود نمايند و بر خواطر و اذهان كه او را (با وجود ذهني) ايجاد و نزد خود حاضر كنند؛ برتر و والاتر از آلات و قواي مخلوقات (كه بخواهد با آنها كار كند) و از اوصاف و صفات خلايق و نشانه هاي آفريدگان خويش است و بسيار فراتر و والاتر از اين سخنان است آن ذات بزرگ بلند مرتبه. [1] .


پاورقي

[1] التوحيد: 193 ح 7.