بازگشت

علم حضرت به راه و آب


[106] 17 - حضيني روايت كرده است:

از صالح بن محمد بن داود يعقوبي نقل شده كه گفت: هنگام بازگشت مأمون از شامات امام جواد عليه السلام خواست به پيشواز او برود (هنگام رفتن) دستور داد كه دم مركبش را گره بزنند و آن روز، يك روز گرم تابستان بود و آبي در مسير حضرت يافت نمي شد، لذا بعضي از همراهان كه شناختي از حضرت نداشتند به ما گفتند: ببين كجا دم مركبش را گره مي زند!!. جز اندكي راه نسپرده بوديم كه وارد سرزمين آب گرفته و پر گل و لايي شديم و لباس و وسايل ما (در اثر زدن مركب دم گلي اش را به آنها) گل آلود شد و حضرت در امان ماند.

صالح گفت: يك روز حضرت به ما فرمود - در حاليكه ما هم در آن وادي از سخنان بوديم -: بدانيد كه قبل از فرود آمدن نخست، در حاليكه شب فرا برسد، راه را گم مي كنيد و هفت ساعت از شب رفته، به راه باز مي گرديد، بعضي از همراهان اظهار داشتند اين سخن



[ صفحه 103]



كسي است كه هرگز اين راهها را نرفته و هيچ اطلاعي از آنها ندارد! (و من در جوابش گفتم:) به زودي، درستي اين سخنان، آشكار خواهد گشت.

پس چنانكه فرموده بود، قبل از منزل نخست، راه را گم كرديم و شب را تا نيمه شب، راه رفتيم، (او كه حرف امام را باور نداشت) جلوي ما بود و ما پشت سرش تا بالاخره در منزل دوم، راه را پيدا كرديم، در همين حال گفت: به بينيد چند ساعت از شب رفته است؟ آيا هفت ساعت مي شود، ما نگاه كرديم و ديديم، همان است كه حضرت فرموده است. [1] .


پاورقي

[1] الهداية الكبري: 300.