بازگشت

سلاح پيامبر


[84] 1 - صفار گفته است:

از ابراهيم بن ابي البلال نقل شده است كه گفت: به امام جواد عليه السلام عرض كردم: آيا به نوشته هاي پدر بزرگوارت مي نگري؟ حضرت فرمود: آري، عرض كردم: شمشير و زره رسول خدا كجا است؟ حضرت فرمود: در فلان جا و فلان جا، پس (خادم امام رضا عليه السلام بنام) مسافر و محمد بن علي عليهما السلام به آنجا رفتند، آنگاه سكوت فرمود. [1] .

مرحوم علامه ي مجلسي بعد از نقل اين حديث اين چنين توضيح داده است: ابو جعفر در متن حديث، همان امام جواد عليه السلام است و ابراهيم، راوي حديث از اصحاب امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام بوده و از روايت معلوم مي شود كه امام جواد عليه السلام را هم درك كرده است و مسافر، خادم امام رضا عليه السلام است.

و روايت شده كه مسافر گفت: امام رضا عليه السلام دستور داد كه به خراسان سفر كنم، سپس فرمود: به پيش پسرم محمد (امام جواد عليه السلام) برو كه تو را به او بخشيدم. [2] .

[85] 2 - و نيز آورده است:

ابراهيم بن هاشم از امام جواد عليه السلام روايت كرده كه فرمود: همانا «سلاح» در ميان ما، به منزله ي «تابوت» در بني اسرائيل است، امامت در ميان ما دائر مدار سلاح است، چنان كه در بني اسرائيل، دائر مدار تابوت بود. [3] .



[ صفحه 81]



[86] 3 - راوندي گفته است:

از محمد بن فضيل صيرفي نقل شده كه گفت: در پايان نامه ام به امام جواد عليه السلام نوشتم، پرسيدم آيا سلاح رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نزد شماست؟ و يادم رفت كه نامه را برايشان بفرستم.

حضرت نامه اي، براي سفارش مايحتاج خود برايم فرستاد و در پايان آن نوشته بود سلاح رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نزد من است و آن سلاح در ميان ما، به منزله ي تابوت در ميان بني اسرائيل است و دائر مدار (امامت) ماست (يعني با هر امامي هست) و نيز وقتي در مكه بودم و مطلبي با خود انديشيدم كه هيچ كس جز خدا آنرا نمي دانست، هنگامي كه به مدينه رسيدم و بر حضرت وارد شدم، نگاهي به من افكند و فرمود: از خداي متعال به خاطر آنچه با خود انديشيده اي، بخشش بخواه و ديگر به آن باز مگرد.

بكر (كه در شمار راويان حديث است) گفت: از محمد بن فضيل پرسيدم: چه مطلبي را با خود انديشيده بودي؟ در جوابم گفت: هرگز به كسي اظهار نخواهم كرد، راوي (محمد بن فضيل) گفت: يكي از دو پايم مبتلا به بيماري «عرق مدني» شد در حالي كه پيش از اين بيماري و هنگامي كه با او خداحافظي مي كردم به عنوان آخرين سخن فرمود: در آينده نزديك دچار بيماري مي شوي، پس بر آن بردباري كن، چه اينكه هر مردي از شيعيان ما مبتلا شود، پس صبر كند و به خاطر خدا راضي باشد، خداي متعال پاداش هزار شهيد به او مي دهد.

وقتي به منطقه ي «بطن مر» (اطراف مكه) رسيدم، درد به پايم اصابت كرد و مبتلا شدم و مدت چند ماه از بابت آن شكايت داشتم، در سال دوم عازم حج گرديدم و در مدينه بر حضرت وارد شدم و عرض كردم: خدا مرا فداي شما گرداند! براي درد پايم، دعايي بخوانيد و پاي دردناكم را به حضرت نشان دادم، امام فرمود: اين پا نگراني ندارد، بلكه آن پاي ديگر سالمت را پيش بياور، پس آنرا دراز نمودم و بر آن دعا خواند و چون از خدمتش بيرون آمدم، درد به پاي سالمم منتقل گرديد، پس سر در گريبان فرو بردم و با خود انديشيدم و فهميدم حضرت براي آن دعا خوانده و بعد از آن، خدايم عافيت بخشيد. [4] .



[ صفحه 82]




پاورقي

[1] بصائر الدرجات: 2ح 19.

[2] بحار الانوار ج 26: 220 ذيل حديث 43.

[3] بصائر الدرجات: 197 ح 7.

[4] الخرائج و الجرائح 1: 387 ح 16.