درك نشدن خداوند با وهم
[1] 1- كليني روايت كرده است:
عبدالرحمن بن ابي نجران گفت: از ابو جعفر دوم (امام جواد عليه السلام) راجع به توحيد پرسيده، عرض كردم خداوند را به عنوان چيزي تصور و توهم مي كنم؟
آن حضرت فرمود آري چيز است، ولي در عقل و خرد نمي گنجد و حد و مرزي بر نمي تابد؛ بنابراين آنچه در وهم تو آيد، جز اوست. هيچ چيز با وي شباهت ندارد و اوهام، وي را در نمي يابند.
چگونه به اوهام در آيد در حالي كه (آن يگانه ي بي همتا) مغاير معقولات و مباين تصورات است؟
همانا به مثابه چيزي كه در عقل و خرد نمي گنجد و حد و مرزي بر نمي تابد، توهم مي شود. [1] .
پاورقي
[1] كافي 1: 82 ح 1.