بازگشت

سخن امام در كودكي


[62] 15 - و نيز روايت كرده است:

كه بنان بن نافع گفته است: در خدمت امام هشتم عرض كردم: فدايت شوم! جانشين شما كيست؟ حضرت به من فرمود: اي پسر نافع! از اين در، كسي در آيد كه امامت را از من به ارث خواهد برد؛ چنانكه من از امام پيش از خود به ارث بردم؛ او حجت خداي متعال پس از من است؛ من در همين انديشه بودم كه امام جواد عليه السلام بر ما داخل شد و تا چشمش به من افتاد، به من فرمود: اي پسر نافع! آيا تو را با سخني خشنود سازم؟ ما گروه امامان، چنان هستيم كه هرگاه يكي از ما، در رحم مادر جاي مي گيرد صداها را به مدت چهل روز از شكم مادر مي شنود و چون، چهار ماه را در شكم مادر سپري كرد، خداي متعال موانع (مساوي پرده هاي) زمين را از او بر مي دارد و هر آنچه به وي دور است، برايش نزديك مي شود تا جايي كه حتي جريان يك قطره باران مفيد يا مضر، بر وي پنهان نمي ماند و بي گمان گفتگوي تو با پدرم ابوالحسن، راجع به حجت دوران و امام زمان بعد از او بود و آن كسي كه پدرم به تو معرفي كرد، حجت خدا بر تو است.



[ صفحه 53]



در اين هنگام عرض كردم: من، نخستين خادم و غلام (او) هستم؛ آنگاه امام هشتم بر ما در آمد و به من فرمود: اي پسر نافع! تسليم امامت او باش و به پيرويش اقرار كن كه جان او، جان من و جان من، جان رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم است. [1] .


پاورقي

[1] المناقب 4: 388.