بازگشت

نفرين امام جواد در حق آل فرج


[16] 16 - كليني نقل كرده است:

از محمد بن سنان روايت شده كه گفت: بر امام هادي عليه السلام داخل شدم كه حضرت فرمود:



[ صفحه 296]



اي محمد! آيا براي آل فرج، اتفاقي افتاده است؟

به حضرت عرض كردم: عمر (بن فرج) مرد؛ پس حضرت فرمود: الحمدالله (حمد و ستايش از آن خداي متعال است) تا آنجا كه شمردم اين جمله را، بيست و چهار مرتبه تكرار فرمود؛ پس عرض كردم: سرور من! اگر مي دانستم كه اين خبر، خوشحالتان مي كند، هر آينه صبح زود پا برهنه و دوان دوان خدمتتان مي رسيدم.

حضرت فرمود: اي محمد! آيا مي داني آن ملعون، به پدرم امام جواد عليه السلام چه گفته است؟

راوي گفت: عرض كردم: نمي دانم؛ حضرت فرمود: راجع به موضوعي، پدرم با او سخن مي گفت، و او در جواب گفت: تو را مست مي پندارم! پس پدرم فرمود: خدايا! اگر تو مي داني كه من، براي خشنودي تو روزه گرفته ام؛ مزه غارت و ذلت اسارت را به او بچشان؛ پس به خدا سوگند! روزگار سپري نگشت تا اينكه مال و دارايي اش به غارت رفت و خودش به اسارت در آمد و اكنون نيز به هلاكت رسيد - خدايش رحمت نكند - و به تحقيق خداي متعال (دعاي امام جواد عليه السلام را) بر او غالب و چيره كرد و او، همواره دوستانش را بر دشمنانش چيره و غالب مي سازد. [1] .


پاورقي

[1] كافي 1: 496 ح 9.