بازگشت

نفرين امام جواد در حق دشمنانش


[15] 15 - راوندي آورده است:

از ابن أورمه روايت شده كه گفت: همانا معتصم (خليفه عباسي)، گروهي از وزيران خود را فرا خواند و گفت: براي من و بر عليه محمد بن علي بن موسي عليه السلام، به دروغ و تزوير گواهي دهيد و بنويسيد كه او، قصد دارد بر عليه من خروج نمايد؛ سپس حضرت را دعوت كرد و به او گفت: همانا، قصد داري بر عليه من، سر به شورش برداري.

حضرت فرمود: به خدا سوگند! هيچ اقدامي در اين مورد، نكرده ام.

معتصم گفت: فلاني و فلاني و فلاني، بر عليه تو گواهي مي دهند و آنها را حاضر نمودند.

آنها گفتند: آري، ما اين نوشته ها را، از بعضي غلامان شما گرفته ايم.

راوي گفت: معتصم، در پذيرايي نشسته بود و امام جواد عليه السلام، دست خود را بلند كرد و فرمود: خدايا! اگر اينان، به من دروغ مي بندند، به عقوبت بگيرشان.

راوي گفت: ما، اطاق پذيرايي را مي ديديم كه چگونه، به تلاطم افتاد و به جلو و عقب حركت مي كرد و چون يك نفر از آنها، برمي خاست، تعادلش بهم مي خورد و مي افتاد؛ پس معتصم عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! من از كاري كه كردم، توبه مي كنم؛ از پروردگارت درخواست كن تا اتاق پذيرايي را، آرام و بي حركت سازد.

پس حضرت گفت: خدايا اتاق پذيرايي را از حركت باز ايستادن؛ در حالي كه مي داني اينان دشمنان تو و دشمنان من اند؛ پس آرام گرفت. [1] .


پاورقي

[1] الخرائج و الجرائح 2: 670 ح 18.