بازگشت

اكرام بزرگتر


[3] 3 - و نيز آورده است:



[ صفحه 258]



از محمد بن حسن بن عمار، روايت شده كه گفت: در شهر مدينه و در مسجد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم، خدمت علي بن جعفر بن محمد، نشسته بودم و چنان بود كه مدت دو سال، نزد او بودم و كارم، نوشتن رواياتي بود كه او از برادرش - امام كاظم موسي بن جعفر عليه السلام، شنيده بود؛ در همين هنگام، امام جواد عليه السلام داخل مسجد شد كه ناگهان علي بن جعفر، بدون عبا و پا برهنه به سوي حضرت دويد و دست مباركش را بوسيد و تكريم و احترامش نمود.

امام جواد عليه السلام به او فرمود: عمو جان! بفرما بنشين، خدايت رحمت كند.

علي بن جعفر عرض كرد: سرورم! چگونه بنشينم، در حالي كه شما ايستاده ايد؟

وقت علي بن جعفر به جايگاه خويش باز گشت، ياران او زبان به سرزنشش گشودند و گفتند: شما عموي پدر او هستيد، با اين حال با وي چنين رفتار مي كنيد؟

علي بن جعفر به آنان گفت: خاموش باشيد! وقتي خداي متعال اين محاسن - در حالي محاسن خود را به دستش گرفته بود - را، شايسته نمي شمارد و شايستگي را، به اين جوان - امام جواد عليه السلام - مي بخشد و او را در جايگاه بلندي كه دارد، قرار مي دهد؛ من فضيلت و برتري او را منكر شوم؟ پناه مي برم به خدا از آنچه به زبان مي آوريد! بلكه من، بنده ي او مي باشم. [1] .


پاورقي

[1] كافي 1: 322 ح 12.