بازگشت

حد نزديكي با حيوانات و دزديدن كفن مرده


[337] 4 - ابن شهر آشوب نقل كرده است:

نويسنده جلاء و شفاء در خبري آورده است كه: وقتي امام رضا عليه السلام به شهادت رسيد، محمد بن جمهور قمي و حسن بن راشد و علي بن مدرك و علي بن مهزيار و عده ي زيادي از شهر هاي مختلف، به مدينه آمدند و از جانشيني آن حضرت، سراغ گرفتند؛ به آنها گفته شد: جانشين حضرت در «صريا» [1] است؛ لذا ما به صريا رفتيم و داخل خانه بزرگي شديم و حاضران را، سر در گريبان ديديم؛ ما هم در كنار آنها نشستيم كه ناگهان عبدالله، پسر امام موسي بن جعفر عليه السلام در حالي كه سني از او گذشته بود، داخل گشت؛ مردم گفتند: اين امام ماست.

اما دانشمندان و فقيهان، اظهار داشتند كه از امام جعفر صادق و امام باقر عليهما السلام براي ما روايت شده كه امامت، بعد از امام حسن و امام حسين عليهما السلام ميان دو برادر پديد نمي آيد؛ بنابر اين، اين آقا امام ما نيست؛ اما عبدالله آمد و آمد تا اينكه در بالاي مجلس نشست؛ مردي خطاب به او گفت: خدايت گرامي دارد! چه مي فرمايي راجع به مردي كه: با الاغي نزديكي كند؟

عبدالله گفت: دستش قطع مي شود و حد، بر او جاري مي گردد و به مدت يكسال، تبعيد مي شود؛ سپس مرد ديگري بر خاست و خطاب به او گفت: خدايت شايستگي دهد! چه مي فرمائيد راجع به مردي كه همسر خود را به شمارش ستارگان آسمان، طلاق گويد؟ عبدالله جواب داد: زن از آن مرد جدا مي شود به سينه و مركز برج جوزاء (كه سه ستاره دارد) و به نسر طاير (كه آن هم ستاره اي است كه در واقع سه ستاره است كه يك ستاره ديده مي شود) و به نسر واقع (كه آن هم در واقع سه ستاره است يعني اين زن سه طلاقه شده و حق رجوع ندارد و طلاق هم بيش از سه واقع نمي شود). پس از بي باكي او در اشتباه و لغزش، متحير و شگفت زده شديم كه در اين هنگام، امام جواد عليه السلام كه هشت سال داشت، به ميان ما آمد؛ به احترام او از جا بلند شديم و حضرت به حاضرين سلام داد و عبدالله، پسر امام كاظم عليه السلام از جاي خود بر خاست و در مقابل امام جواد عليه السلام كه بر صدر مجلس، جلوس كرده بود، نشست؛ سپس امام جواد عليه السلام فرمود: پرسشهاي خود را مطرح كنيد، خدايتان رحمت كند.



[ صفحه 252]



مرد نخست از جاي بر خاست و خطاب به حضرت عرض كرد: خداي متعال به شما احسان و نيكي كند! چه مي فرمائيد راجع به مردي كه با الاغي نزديكي كند؟

حضرت در جواب فرمود: به كمتر از حد زنا، تازيانه مي خورد و قيمت الاغ را مي پردازد و سواري و زاد و ولد الاغ، حرام است و در بيابان رها مي شود تا مرگش فرا رسد، يا درنده و گرگي او را بخورد. سپس و بعد از سخني فرمود: اي سؤال كننده! آن مرد (فرضي كه در سؤال قبل فرض كردي، اگر) قبر زني را بشكافد و كفنش را سرقت كند و به او تجاوز كند، در اين صورت واجب است، دستش را به واسطه ي سرقت، قطع كنند و به خاطر زنا، حد بر او جاري نمايند و اگر ازدواج نكرده و مجرد است، تبعيدش كنند و هر گاه متأهل باشد، كشتن و سنگ سار كردنش واجب و اجتناب ناپذير است. مرد دوم عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! چه مي فرمائيد، راجع به مردي كه همسرش را به شماره ي ستارگان آسمان، طلاق گفته است؟

حضرت فرمود: قرآن مي خواني؟ آن مرد جواب داد: آري؛ حضرت فرمود: سوره ي طلاق را تا آيه ي كريمه ي: (و أقيموا الشهادة لله) [2] «و شهادت را، براي خدا بر پا داريد.» بخوان؛ اي سؤال كننده! طلاق جز با پنج شرط، واقع نمي شود: گواهي دادن دو شاهد عادل؛ پاك بودن زن از حيض؛ هم خوابگي نكردن در آن پاكي و عزم و اراده ي قطعي؛ آنگاه بعد از سخني فرمود: اي سؤال كننده! آيا در آيات قرآن كريم، شماره ي ستارگان آسمان، وجود دارد؟

عرض كرد: نه؛ تا آخر حديث. [3] .


پاورقي

[1] صريا، روستائي در سه مايلي شهر مدينه كه حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام، آن را ساخته بود.

[2] طلاق: 65 \ 2.

[3] المناقب 4: 382.