بازگشت

وصيت در يك سوم دارائي يا بيشتر


[319] 1 - كليني گفته است:

ابراهيم بن محمد همداني به حضرت عليه السلام نوشت: مرده اي وصيت كرده است از ثلث مالش به مردي مادامي كه زنده است، انفاق شود ولي ثلث را به طور كامل به آن مرد وصيت نكرده است به طوري كه استحقاق ثلث در او منحصر شود، آيا وصي مي تواند به اين خاطر، ثلث را از او منع كند و از اجراي آن بر آن مرد صرف نظر كند. حضرت فرمود: وصيت ميت در مورد ثلث خود به آن مرد نافذ است و نمي تواند ثلث را از او منع كند. [1]

احتمال ديگر: [مرده اي وصيت كرده است از ثلث مالش به مردي مادامي كه زنده است انفاق شود (پس اگر قبل از اتمام ثلث بميرد باقي ثلث مال ورثه موصي است) ولي ثلث را به طور كامل به او وصيت نكرده (و قيد به زنده بودنش كرده لذا اگر مرد، ورثه اش از آن بهره اي ندارند) آيا وصي مي تواند ثلث را وقف قرار دهد و از حاصل آن به آن مرد انفاق كند - يا اينكه، آيا وصي مي تواند ثلث را از ورثه ميت بگيرد و بر آن مرد قرار دهد و اگر مرد به آن برگرداند - حضرت فرمودند: وقف نمي شود - يا اينكه: ورثه از ثلث منع نمي شوند - بلكه وصيت در مورد آن مرد نافذ است (و وصي بايد هر روز نفقه آن مرد را از ورثه بگيرد و به او دهد)]. [2] .

احتمال سوم: ميت وصيت به اجرا ء ثلث بر آن مرد كرده است نه به اعطاء ثلث و اجراء شامل جلوگيري و منع او از ثلث هم مي شود و لذا راوي سؤال كرده كه اگر ميت اينگونه وصيت



[ صفحه 240]



كند آيا وصي مي تواند ثلث را منع كند حضرت فرمودند نمي تواند منع كند و بايد به او اعطاء كند. [3] .

[320] 2 - و نيز گفته است:

از عمرو بن سعيد نقل شده كه گفت: برادر «رومي بن عمر» وصيت كرد كه تمام دارايي اش، به امام جواد عليه السلام برسد؛ عمروبن سعيد گفت: رومي به من خبر داد كه وصيت برادرش را، پيش امام جواد عليه السلام نهاده و عرض كرده است: اين، وصيت برادرم به شماست و شروع به خواندن آن كرده كه امام جواد عليه السلام به او فرمود: دست نگهدار؛ سپس فرمود: اين مقدار، را به من بياور و فلان مقدار به تو بخشيدم.

رومي گفت: وقتي به وصيت نامه مراجعه كردم ديدم حضرت ثلث ما ترك را تصرف فرموده است؛ رومي گفت: به حضرت عرض كردم: دستور فرمودي كه ثلث را، برايتان بياورم و دو سوم را به من بخشيدي؟

فرمود: آري؛ عرض كردم: ثلث را مي فروشم و بهايش را تقديم مي كنم؟

حضرت فرمود: نه،تا مي تواني چيزي نفروش و هر اندازه مي تواني، برايم بياور. [4] .

[321] 3 - شيخ طوسي گفته است:

از عباس بن معروف روايت شده كه گفت: محمد بن حسن بن ابي خالد، غلامي داشت كه در سلامت و اهل معرفت بود و به او، (ميمون) مي گفتند؛ پس مرگش فرا رسيد و مرا (ابوالفضل عباس بن معروف)، وصي خود قرار داد تا تمام دارايي و ما تركش را، تبديل به پول نقد كنم و خدمت امام جواد عليه السلام بفرستم؛ اين در حالي بود كه همسر حامله اش و برادرانش كه همه مسلمان بودند و مادر مجوسي اش، زنده بودند.

وصي ميمون گفت: به وصيت او، عمل كردم و پولها را گردآوري نموده، به محمد بن حسن (صاحب غلام) پرداختم و تصميم گرفتم، شرح وصيت ميمون و نيز وارثاني كه باقي گذاشته را، خدمت حضرت بنويسم؛ اما محمد بن بشير و تني چند از شيعيان، از من خواستند كه شرح وصيت را براي حضرت ننگارم؛ چه اينكه حضرت نيازي به بدان ندارد و بدون نوشتن هم از



[ صفحه 241]



آن مطلع است؛ ولي من مصمم بودم كه آن را به راستي و درستي، براي حضرت بنويسم؛ لذا نوشتم و همراه پولها، خدمت حضرت فرستادم.

سپس حضرت به حامل نامه و پولها، دستور داد تا يك سوم آن را جدا كرده، تحويل حضرت دهد و دو سوم باقي مانده را، به وصي برگرداند تا به ورثه ميمون تسليم نمايد. [5] .

[322] 4 - و نيز گفته است:

از عباس بن معروف روايت شده كه گفت: غلام محمد بن حسن، از دنيا رفت و در حالي كه خواهري از خود باقي گذاشت، تمام دارايي اش را براي امام جواد عليه السلام وصيت كرد.

راوي گفت: اموال او را فروختم كه بالغ بر هزار درهم شد و خدمت امام جواد عليه السلام گسيل گرديد؛ راوي گفت: در نامه اي كه خدمت حضرت نوشتم، اطلاع دادم كه متوفي، تمام دارايي خود را براي حضرت وصيت نموده است.

امام جواد عليه السلام يك سوم آنچه خدمتشان فرستاده بودم را، گرفتند و باقي آن را بر گردانيده، دستور دادند كه به وارث متوفي تحويل دهم. [6] .

[323] 5 - و نيز آورده است:

از عباس بن معروف با واسطه روايت شده كه گفت: در نامه اي، خدمت امام جواد عليه السلام نوشتم: فدايت شوم! همانا زني كه همسر و فرزند دارد، زن ديگري را وصي خود قرار داد و پانصد درهم، در اختيارش گذاشت و به او سفارش كرد، قسمتي از آن را به بعض دخترانش بدهد و باقي آن را، تسليم امام عليه السلام نمايد.

حضرت در جوابم نوشت: يك سوم آن را، براي من بفرستد و باقي مانده را، همانگونه كه خداي متعال سهم ورثه را تعيين فرموده، ميان آنها قسمت نمايد. [7] .

[324] 6 - كليني گفته است:

از علي بن مهزيار اهوازي روايت شده كه گفت: امام جواد عليه السلام به «جعفر» و «موسي» نوشتند: و در آنچه به شما دستور دادم كه به فلان امر شهادت و گواه بگيريد، موجبات نجات شما در آخرتتان و اجراي وصيت پدرانتان و احسان و خيراتي از جانب شما براي آنان، وجود



[ صفحه 242]



دارد و بپرهيزيد از اينكه در وصيت آنان، تبديل و تغييري ايجاد كنيد كه دست آن دو نفر، از دنيا كوتاه است - خداي متعال از آن دو، راضي و خشنود باشد -؛ در حالي كه وصيت آن دو، بر گردن شما است.

خداي متعال در كتاب خود قرآن، راجع به وصيت فرموده است: (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) [8] «پس كساني كه بعد از شنيدنش، آن را تغيير دهند؛ گناه آن، تنها بر كساني است كه وصيت را تغيير مي دهند؛ خداوند شنوا و دانا است.» [9] .

[325] 7 - طوسي آورده است:

از ابراهيم بن محمد همداني روايت شده كه گفت: در نامه اي خدمت حضرت نوشتم: كسي وصيتهاي خود را، بر ورقي نگاشته است؛ آيا واجب است وارث او، آنچه را به خط خود نوشته است، انجام دهد؛ در حالي كه دستوري هم نداده است؟

حضرت در پاسخ نوشت: اگر فرزندانش تمام آنچه در نوشته ي پدرشان مي يابند تأييد و تنفيذ و عمل كنند (واجب است ولي اگر تمام آن را تأييد و تنفيذ و عمل نكنند واجب نيست به آن عمل كنند).



[ صفحه 243]




پاورقي

[1] ر. ك: الحدائق الناظرة، ج 22: ص 640.

[2] ر. ك: مراة العقول، و پاورقي كافي.

[3] ر. ك: من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 239.

[4] همان: 7 ح 4.

[5] تهذيب الاحكام 9: 198 ح 790.

[6] همان: 242 ح 937.

[7] همان: ح 938.

[8] بقره: 2 \ 181.

[9] كافي 7: 14 ح 3.