بازگشت

تفسير آيه ي شريفه ي «و ما أهل لغير الله»


[22] 6 - شيخ صدوق گفته است:

عبدالعظيم حسني (ره) گفت: از امام جواد عليه السلام تفسير آيه ي شريفه ي (و ما أهل لغير الله) «و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند» را پرسيدم؛ حضرت فرمود: مراد حيواناتي است كه براي «بت» يا مجسمه، يا درخت، ذبح شوند؛ خداي متعال آنها را نيز مانند «مردار» و «خون» و «گوشت خوك» حرام كرده است؛ (فمن اضطر غير باغ و لا عاد فلا اثم عليه) [1] با اين حال، كسي كه مجبور شود، در صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهي بر او نيست كه مردار بخورد.

عبدالعظيم حسني (ره) اضافه كرد: به حضرت عرض كردم: اي رسول خدا صلي الله عليه و اله! چه وقت مردار براي مضطر، حلال مي شود؟ او فرمود: پدرم از پدرش، از پدران بزرگوارش - درود خدا بر آنان باد - به من فرمود: كه رسول خدا صلي الله عليه و اله، مورد پرسش قرار گرفت و به حضرت عرض شد: اي رسول خدا! صلي الله عليه و اله همانا، در سرزميني قرار مي گيريم و دچار مخمصه و تنگنا مي شويم، چه وقت مردار بر ما حلال مي شود؟ حضرت فرمود: وقتي كه صبحانه نخورده باشيد، شام هم نخورده و گياهي هم به دست نياوريد، خوردن مردار بر شما روا است.



[ صفحه 23]



عبدالعظيم حسني (ره) گفت: به حضرت گفتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و اله! معني اين سخن خداي متعال (فمن اضطر غير باغ و لا عاد) «با اين حال، كسي كه مجبور شود در صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد» چيست؟ فرمود: منظور از ستمگر، دزد است و مراد از متجاوز، كسي است كه به قصد بازي و تفريح، شكار مي كند، نه براي تأمين معاش خانواده ي خود كه اين دو، در حال اضطرار نمي توانند، مردار بخورند؛ مردار براي آنها در حال اضطرار هم مانند حال اختيار، حرام است همچنانكه نمي توانند در حال سفر، روزه و نماز خود را قصر نمايند.

عبدالعظيم حسني (ره) گفت: عرض كردم: اين گفته خداي متعال (و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة و مآ أكل السبع الا ما ذكيتم) [2] «و حيوانات خفه شده و به زجر و مرض كشته شده و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند و آنها كه به واسطه ي آسيب ديدن از حيوان ديگري مرده باشند و باقي مانده ي صيد حيوان درنده، مگر آنكه (به موقع به آن حيوان برسيد) و آن را سر ببريد...»، چه تفسيري دارد؟ حضرت فرمود: حيوان خفه شده، حيواني است كه راه نفسش بسته شود و بميرد و حيواني كه به زجر و مرض كشته شود، آن است كه از شدت بيماري، ناي حركت نداشته باشد و جانش در آيد و حيواني كه بر اثر پرت شدن از بين برود، حيواني است كه از جاي بلندي سقوط كند، يا در چاه افتد و بميرد و حيواني كه به واسطه ي آسيب ديدن از حيوان ديگري كشته شود، آن است كه مثلا به ضرب شاخ يا لگد حيوان ديگر از بين برود و باقي مانده ي صيد حيوان درنده ي كه بميرد و حيواني كه روي بتها (يا در برابر آنها) يا سنگها ذبح شوند، مگر اينكه بتواني به موقع آنها را سر ببري و تذكيه كني.

عرض كردم: تفسير (و أن تستقسموا بالأزلام) «و قسمت كردن گوشت حيوان، به وسيله چوبه هاي تير مخصوص بخت آزمايي» چيست؟ حضرت فرمود: مردم زمان جاهليت، چنان بودند كه ده نفري شتري را مي خريدند و با تيرهاي چوبي در ميان خود قرعه مي انداختند؛ تيرهاي چوبي ده عدد بودند كه هفت عدد، نشانه داشت و سه عدد بدون نشانه بود؛ هفت عدد تير چوبي نشانه دار «فذ»، «توام»، «نافس»، «حلس»، «مسبل»، «معلي»، و «رقيب» ناميده مي شدند و سه عدد تير چوبي بي نشان، «فسيح»، «منيح» و «وغد» نام داشتند؛ سپس آن افراد تيرهاي چوبي را ميان خود، توزيع مي كردند و تير بي نشان، دست هر كس



[ صفحه 24]



مي افتاد، ملزم به پرداخت يك سوم قيمت شتر مي شد و به همين ترتيب، تيرها را وارسي مي كردند تا صاحبان تيرهاي بي نشان، شناخته مي شدند و قيمت شتر را از آنها مي گرفتند و شتر را نحر [3] مي نمودند و تمام آن را هفت نفري كه پولي بابت آن نپرداخته بودند، مي خوردند و به سه نفري كه پول شتر را پرداخته بودند، از گوشت آن نمي دادند و چون دين مبين اسلام آمد، خداي متعال اين راه و رسم جاهليت را نيز در شمار كارهاي حرام قرار داد و فرمود: (و أن تستقسموا بالأزلم ذلكم فسق) [4] «و قسمت كردن گوشت حيوان، به وسيله ي تيرهاي چوبي مخصوص بخت آزمايي، فسق و گناه است.» يعني حرام است. [5] .


پاورقي

[1] البقره 2 \ 173.

[2] المائده 2 \ 3.

[3] نحر: شيوه ي كشتن شتر.

[4] مائده: 5 / 3.

[5] من لا يحضره الفقيه 3: 343 ح 4213.