بازگشت

آنچه به آن، خمس تعلق مي گيرد


[243] 3 - شيخ طوسي گفته است:

از علي بن مهزيار روايت شده كه گفت: ابو علي بن راشد، به من اظهار نمود كه خدمت امام جواد عليه السلام عرض كردم: دستور دادي كه فرمانت را اجرا كنم و حقت را بگيرم، من هم به شيعيانتان اعلام كردم، اما بعضي از آنها پرسيدند: حق آقا چيست؟ و من، جوابي براي آنها



[ صفحه 188]



نداشتم. حضرت فرمود: حق من، خمس است كه بر ايشان واجب است، عرض كردم: خمس چه چيزي؟

حضرت فرمود: خمس كالاها و املاكشان، عرض كردم: تجارت، و صنعتشان چطور؟

حضرت فرمود: اگر توانستند بعد از مخارج سالانه خود، خمس آنها را هم بپردازند. [1] .

[244] 4 - و نيز روايت كرده است:

از محمد بن حسن اشعري نقل شده كه گفت: يكي از شيعيان، در نامه اي خدمت امام جواد عليه السلام نوشت: راجع به خمس بفرمائيد كه آيا به تمام در آمد انسان، كم باشد يا زياد و در انواع مشاغل و حرفه و صنعت، تعلق مي گيرد يا خير و وضع آن، چگونه است؟

حضرت با دستخط مبارك خود، در جوابش نوشتند: خمس، بعد از مخارج سالانه است. [2] .

[245] 5 - همچنين آورده است:

از علي بن مهزيار، روايت شده كه گفت: در نامه ي امام جواد عليه السلام، به مردي كه از او خواسته بود، خمس خوردنيها و آشاميدني هايش را به بخشد، خواندم كه حضرت با خط خود نوشته بود: هر كسي كه به چيزي از حق من احتياج پيدا كند، حلالش كردم. [3] .

[246] 6 - كليني گفته است:

از ابراهيم بن محمد همداني روايت شده كه گفت: در نامه اي خدمت امام هادي عليه السلام نوشتم: علي بن مهزيار نامه ي پدر بزرگوارت امام جواد عليه السلام را برايم خواند كه حضرت در آن، خمس صاحبان املاك را يك دوازدهم، بعد از مخارج سالانه آنها مقرر فرموده بود، علاوه بر اين، كساني را كه املاكشان، مخارج سالانه آنها را تأمين نمي نمايد، از خمس يك دوازدهم و غير از آن، معاف كرده بود، ولي اين مسأله، مورد مخالفت بزرگترهاي ما قرار گرفت و آنها گفتند: خمس املاك بعد از مخارج سالانه ي خودش و نيز بعد از كسر مالياتش، واجب است، نه بعد كسر مخارج سالانه ي مالك و خانواده ي او.

علي بن مهزيار، نامه ي حضرت را كه در جواب نوشته بود، اينگونه قرائت كرد: بعد از مخارج سالانه ي ملك و بعد از مخارج سالانه ي مالك و خانواده او و نيز بعد از محاسبه ي مالياتش، خمس



[ صفحه 189]



آن واجب است. [4] .


پاورقي

[1] تهذيب الاحكام 4: 123 ح 353.

[2] همان: ح 352.

[3] همان: 143 ح 400.

[4] كافي 1: 547 ح 24.