بازگشت

سخن حضرت با عموي خود عبدالله بن موسي


[195] 45 - مسعودي گفته است:

از محمودي روايت شده كه گفت: بر بالين حضرت رضا در شهر طوس ايستاده بودم كه يكي از ياران حضرت به من گفت: اگر حادثه اي رخ دهد، به چه كسي مراجعه كنيم؟ حضرت متوجه گرديد و فرمود: به فرزندم امام جواد، ولي گويا آن مرد، سن امام جواد را كوچك شمرد: امام رضا به آن مرد فرمود:

خداي متعال به يقين عيسي بن مريم را براي قيام به شريعتش برانگيخت، در حالي كه سن و سال او، كمتر از سن و سالي بود كه امام جواد به شريعت ما قيام مي كند.

هنگامي كه امام رضا در سال 202 به شهادت رسيد، سن و سال امام جواد، حدود هفت سال بود، مردم در بغداد و ساير شهرها، دچار تفرقه و اختلاف شدند، ريان بن صلت و صفوان بن يحيي و محمد بن حكيم و عبدالرحمان بن حجاج و يونس بن عبدالرحمان و گروهي از معتمدين و بزرگان شيعه، در خانه ي عبدالرحمان بن حجاج در محله ي زلول گرد هم آمده، از مصيبت فقدان امام رضا عليه السلام، مي گريستند و عزاداري مي كردند.

در اين ميان، يونس بن عبدالرحمان خطاب به حاضرين گفت: گريه را واگذاريد، چه كسي شايسته امامت است؟ و آهنگ سؤال و پرسشها، به سوي كيست؟ آيا تا بزرگ شدن اين كودك - امام جواد عليه السلام - بايد درنگ كرد؟

ريان بن صلت برخاست، به جانب او رفت، دست خود را بر حلقومش نهاد و يك ريز او را سيلي مي زد و به او مي گفت: اي فرزند زن بدكاره! پيش ما تظاهر به ايمان مي كني، در حالي كه شك و شرك خود را پنهان ساخته اي؟! اگر فرمان امامتش، از جانب خداي متعال است، اگر فرزند يك روزه هم باشد، به مثابه فرزند صد ساله است و چنانكه از سوي خدا فرماني نباشد، با داشتن هزار سال هم چونان يكي از مردم خواهد بود اين مطلبي نيست كه در آن تأمل (و شك) شود.

همه ي حاضرين متوجه يونس شده زبان به توبيخ و سرزنشش گشودند، موسم حج نزديك بود و از فقها و دانشمندان بغداد و شهرهاي ديگر، هشتاد نفر جمع شدند و آهنگ حج خانه



[ صفحه 161]



خدا و تشريف به مدينه، به منظور ديدار امام جواد عليه السلام كردند، چون به مدينه در آمدند، داخل خانه ي امام جعفر صادق - كه خالي بود - [1] ، شدند و بر فرش بزرگي كه زمينه ي قرمز داشت، نشستند و عبدالله بن موسي - برادر امام رضا -، به ميانشان آمد و در بالاي مجلس نشست، در اين هنگام، شخصي برخاست و چنين گفت: اين، فرزند رسول خداست!هر كس پرسشي دارد، از وي سؤال كند.

مردي از ميان حاضران بپا خاست و خطاب به عبدالله بن موسي گفت: «در مورد مردي كه به همسرش بگويد: تو مطلقه اي، به شمار ستارگان آسمان» چه مي گوييد؟

عبدالله بن موسي جواب داد: سه طلاقه است، به بالا دست (سينه و مركز) برج جوزاء كه سه ستاره است و به نسر واقع (كه آن هم سه ستاره است) [2] و شيعيان متحير و اندوهگين شدند.

سپس مرد ديگري از جايش بلند شد و از او پرسيد: چه مي گويي راجع به مردي كه با چهارپايي نزديكي كند؟

او در جواب گفت: دستش قطع مي شود، صد تازيانه مي خورد و تبعيد مي گردد، همه ي حاضران صدا به گريه بلند كردند، حال آنكه فقيهان و دانشمنداني از شرق و غرب بلاد اسلامي و مكه و مدينه و كوفه و بصره، حضور داشتند و به تكاپو افتادند كه برخيزند و مجلس را ترك نمايند، ولي ناگهان از بالاي مجلس، دري گشوده شد و موفق خادم، پيشاپيش امام جواد در حالي كه حضرت پشت سرش بود و دو پيراهن و يك لنگ عدني بر تن داشت و عمامه اي با دو آويزه، يكي از پيش رو و ديگري از پشت سر، بر سر نهاده، نعلين دو بندي بر پا كرده بود، داخل شدند، حضرت سلام داد و نشست و توجه همه ي حاضران در مجلس را به خود جلب كرد.

پس صاحب مسأله ي نخستين برخاست و خطاب به امام جواد عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! «درباره ي مردي كه به همسرش بگويد: تو مطلقه اي به شمار ستارگان آسمان» چه مي فرماييد؟



[ صفحه 162]



امام جواد فرمود: كتاب خداي متعال را بخوان: (الطلاق مرتان فامساك بمعروف أو تسريح باحسان) [3] «طلاقي كه شوهر در آن، رجوع تواند كرد، دو مرتبه است، پس چون طلاق جاري كرد، يا رجوع نمايد و زن را به خوبي و خوشي نگهدارد و يا به نيكي و خير انديشي، رها سازد.».

به حضرت عرض شد: عمويتان فتوا داد كه سه طلاقه شده است! (و امكان رجوع ندارد) و حضرت خطاب به عموي خود فرمود: اي عمو! از خدا پروا كن و فتوا مده در حالي كه در مقام امامت و پيشوايي، اعلم از شما وجود دارد.

صاحب مسأله ي دوم نيز به پا خاست و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! چه مي فرمائيد راجع به مردي كه با چهارپايي، نزديكي كند؟

حضرت فرمود: تازيانه مي خورد، پشت چهار پا داغ و در بيابان رها مي گردد تا عار و ننگش بر متجاوز باقي نماند.

به حضرت عرض شد: عمويتان فتواي چنين و چنان صادر نمود! و حضرت فرمود: خدايي جز خداي يكتا نيست، اي عمو! در پيشگاه خدا، بسيار سخت و بزرگ است كه فردا در محضرش بايستي و به تو بگويد: چرا براي بندگانم به آنچه كه نمي داني، فتوا صادر كردي، حال آنكه در شئون امامت، داناتر از تو وجود داشت؟

عبدالله بن موسي به حضرت گفت: برادرم امام رضا عليه السلام را ديدم كه در مثل چنين مسأله اي، همين پاسخ را فرمود.

امام جواد به او فرمود: امام رضا عليه السلام در مورد نباش كه قبر زني را شكافته و به او تجاوز كرده و كفنش را دزديده، مورد سؤال قرار گرفت و فتوا به قطع دستش داد، بخاطر سرقت و دزدي و دستور تبعيدش را صادر نمود، به جهت تجاوزش به مرده. [4] .



[ صفحه 163]




پاورقي

[1] به نقل مجلسي در بحارالانوار.

[2] معني كلام او اين است كه طلاق سه تا واقع مي شود نه بيشتر.

[3] بقره 2: 129.

[4] اثبات الوصيه: 213.