بازگشت

سخن حضرت در باره ي زكريا بن آدم


[172] 22 - شيخ طوسي گفته است:

از احمد بن محمد بن عيسي قمي روايت شده كه گفت: امام جواد عليه السلام خدمتكار خود را با نامه اي، نزد من فرستاد و دستور داد كه خدمتش شرفياب شوم، خدمت حضرت كه در مدينه و در خانه «بزيع» بود، رسيدم و داخل شده، سلام دادم، پس حضرت در مورد «صفوان»، «محمد بن سنان» و غير آنها، سخناني فرمود كه خيليها شنيده اند.

با خود گفتم: خاطر حضرت را، به زكريا بن آدم جلب كنم، شايد راجع به او هم از همين سخنان بگويد، سپس به خودم آمدم و گفتم: من، كي باشم كه در اين مورد و موارد شبيه آن، حرفي به زبان آورم؟! مولا و آقايم، خود آگاهتر است به آنچه انجام مي دهد.

پس حضرت به من فرمود: اي ابو علي! بر كسي مثل «ابو يحيي» [1] ، شتاب نمي شود، او كه خدمت زيادي به پدرم كرد و نزد او و بعد از وي، پيش من قدر و منزلت بلندي داشت، جز اين كه من، به مالي كه پيشش بود نياز پيدا كردم، عرض كردم: فدايت شوم! مال را برايتان خواهد فرستاد و به من گفت: اگر زيارتتان كردم، به عرضتان برسانم كه اختلاف نظر «ميمون» و



[ صفحه 146]



«مسافر» [2] ، مانع من از فرستادن مال خدمت شماست.

حضرت فرمود: نامه ي مرا به او برسان و وادارش كن تا مال را برايم بفرستد، نامه ي حضرت را به زكريا رساندم و او هم مال را براي حضرت فرستاد.

راوي گفت: امام جواد عليه السلام، بدون مقدمه به من فرمود: شك و ترديدش بر طرف شد، پدرم جز من، فرزندي ندارد، عرض كردم: راست فرمودي، فدايت گردم!. [3] .


پاورقي

[1] گويا كنيه زكريا بن آدم است.

[2] دو نفر از ياران و معتمدان امام جواد عليه السلام.

[3] اختيار معرفة الرجال 2: 858، ح 1115.