بازگشت

نامه ي حضرت راجع به مرد خراساني


[169] 19 - و نيز آورده است:

احمد بن علي بن كلثوم سرخسي در روايتي گفت: مردي از شيعيان را كه به «ابن زينبه» معروف بود، ديدم و او، راجع به احكم بن بشار مروزي و داستان او و نيز اثري كه در گلويش پديد آمده بود، از من پرسيد و من، او را ديده بودم كه در قسمتي از گلويش، اثري شبيه كشيدن، كارد و بخيه شدن، به چشم مي خورد، به ابن زينبه گفتم: بارها از او پرسيده ام، چيزي به من نگفته است.

راوي گفت: پس ابن زينبه اظهار داشت: ما هفت نفر بوديم كه در شهر بغداد و همزمان با امام جواد عليه السلام، در يك اتاق زندگي مي كرديم، يك روز عصر، احكم ناپديد شد و شب هم پيش ما نيامد، چون شب از نيمه گذشت، نامه اي به اين مضمون از امام جواد عليه السلام به دست ما رسيد: «همانا هم اتاقي شما، ذبح و در پوششي نمدي پيچيده شده و در فلان خرابه افتاده است، برويد و او را با فلان دارو، مداوايش كنيد، ما بي درنگ رفتيم و او را چنانكه فرموده بود، گلوبريده رها شده يافتيم، او را برداشتيم و برابر دستور حضرت، مداوايش نموديم و (به اعجاز حضرت) خوب شد.

احمد بن علي گفت: داستانش از اين قرار است كه او، در خانه ي ناشناسي از شهر بغداد، زني را متعه (عقد موقت) نمود، چون بستگان زن (كه از اهل سنت بودند) متوجه شدند، او را گرفته، گلويش را بريدند و بدنش را در پوششي نمدي پيچيده و در زباله داني افكندند، احمد اضافه كرد: احكم چنان بود كه وقتي نزد او، راجع به رجعت حرفي به ميان مي آمد به ميان سخن مي پريد و مي گفت: من، يكي از بازگشت كنندگانم! و نيز يكي از كساني كه متهم به دروغگويي هستند، اين داستان را در هرات، براي من نقل كرد، و من شگفت زده شدم و از بيان اين جريان (متعه و ازدواج موقت احكم)، خود داري مي كنم، چنانكه بيشتر مردم (اهل سنت) آن را عيب شمرده و انكار مي كنند (و حرام مي دانند). [1] .



[ صفحه 144]




پاورقي

[1] همان: 839، ح 1077.