بازگشت

نفرين حضرت در حق ام الفضل


[166] 16 - حسين بن عبدالوهاب گفته است:

وقتي امام جواد عليه السلام و همسرش، دختر مأمون، به قصد حج بيرون آمدند، پسرش علي (امام هادي) عليه السلام را هم كه طفل صغيري بود، همراه خود بردند؛ پس حضرت در مدينه، او را جانشين خود ساخت و ميراث و سلاح امامت را به وي سپرد و در حضور ياران خود و شيعيان مطمئن و مورد اعتماد، بر امامت حضرت تأكيد فرمود و خود به همراه همسرش دختر مأمون، رهسپار عراق گرديد و چنان بود كه در آن وقت، مأمون به سرزمين روم، رفته بود و در ماه رجب سال دويست و هيجده (218)، در منطقه ي «بديرون» يا «ندبرون» از دنيا رفت كه شانزده سال، از امامت امام جواد عليه السلام مي گذشت.

مردم در ماه شعبان سال دويست و هيجده (218) معتصم (ابو اسحاق محمد بن هارون) را بجاي مأمون به خلافت برگزيدند؛ معتصم از اوان خلافت، در جستجوي نيرنگي براي كشتن امام جواد عليه السلام بود و انگشت اشاره ي خود را به سوي دختر مأمون، همسر امام جواد عليه السلام گرفت كه حضرت را مسموم سازد؛ چه اينكه از بد دلي و تعصب ام الفضل نسبت به امام جواد عليه السلام، آگاهي داشت و به خوبي مي دانست كه امام جواد عليه السلام، مادر پسرش امام هادي عليه السلام را



[ صفحه 142]



بر ام الفضل ترجيح مي دهد و ام الفضل، براي حضرت فرزندي نياورده است و...

ام الفضل به خواسته ي معتصم، پاسخ مثبت داد و زهري را در دانه هاي انگور رازقي تزريق و پيش روي حضرت نهاد؛ چون حضرت انگور را خورد، ام الفضل پشيمان شد و بناي گريه گذاشت.

حضرت فرمود: چرا گريه مي كني؟ به خدا سوگند! خداي متعال تو را با فقر التيام ناپذير و درد و بلايي غير قابل پوشش و استتار، در هم خواهد كوبيد و او به درد و مرض نواصير كه در حساس ترين اعضاء و جوارحش پديد آمد. [1] به درك واصل شد؛ در حالي كه مال و ثروت،بلكه تمام دارايي خود را از ملك و املاك را هزينه ي درمان آن كرد و كارش به گدايي كشيد. [2] .

[167] 17 - ابن شهر آشوب آورده است:

روايت شده كه همسر امام جواد عليه السلام، ام الفضل، دختر مأمون، آن حضرت را با دستمالي كه در فرج خود، جاسازي كرده بود، مسموم ساخت و چون حضرت، مسموميت خود را احساس كرد، به ام الفضل فرمود: خداي متعال تو را به درد بي درماني مبتلا سازد؛ پس خوره به فرجش افتاد و چنان بود كه پيش طبيب عريان مي ساخت و به آن مي نگريستند و در آن دارو مي ريختند؛ اما هيچ سودي نبخشيد و به همان بيماري مرد و به درك واصل شد. [3] .


پاورقي

[1] علامه مجلسي در بحارالانوار در ذيل اين روايت فرموده است: روايت شده است كه مرض نواصير در فرجش بود.

نواصير: زخمي به شكل رگ كه در جسم به ويژه اطراف مقعد پيدا مي شود، (فرهنگ عميد).

[2] عيون المعجزات: 129.

[3] مناقب 4: 391.