بازگشت

بخشيدن مال به يارانش


[153] 3 - حضيني آورده است:

از محمد بن علي بن حديد و شاء كوفي روايت شده كه گفت: به قصد حج، بيرون آمديم و چون حج ما به پايان رسيد و از مكه بازگشتيم، گرفتار دزدان شديم و ما، گروهي از شيعيان امام جواد عليه السلام بوديم، هر چه داشتيم، بردند و هنگامي كه به مدينه رسيديم، خدمت امام جواد عليه السلام



[ صفحه 136]



شرفياب شدم، حضرت قبل از اينكه چيزي بگويم، پيشدستي كرد و فرمود:

اي علي بن حديد! در منزل «عرج»، گرفتار دزدان شديد، هر چه با خود داشتيد، همه را بردند و تعدادتان بيست و سه نفر است و نام هر يك از ما، با نام پدرمان را گفت، عرض كردم: به خدا سوگند! همينطور است، سرور من! چنان شديم كه فرموديد، پس حضرت دستور داد لباس و پول زيادي به من بدهند و فرمود: ميان يارانت قسمت كن، چه اينكه اينها به همان اندازه اي است كه از شما به سرقت رفته است.

علي بن حديد گفت: آنها برداشته و نزد برادران و دوستانم رفتم و ميان آنها تقسيم كردم و قسم به خدا! معلوم شد كه درست به اندازه ي دارايي سرقت شده ماست. [1] .

[145] 4 - ابن حمزه گفته است:

محمد بن ابوالقاسم از پدرش - بلكه عموم راويان شيعه نقل كرده اند -، روايت كرده كه گفت: مردي از خراسان، در مدينه خدمت امام جواد عليه السلام رسيد و گفت: درود بر شما اي فرزند رسول خدا! و او مذهب واقفي داشت. [2] .

پس حضرت در جوابش فرمود: سلام [3] ؛آن مرد، سلام و درود خود را تكرار كرد، باز هم حضرت فرمود: سلام؛ در اين هنگام آن مرد امامت حضرت را پذيرفت (و از مذهب واقفي خارج شد).

مرد خراساني گفت: (در آن لحظه كه حضرت جواب سلام سردي داد) با خودم گفتم: چگونه مي داند كه امامش نمي شمارم و از امامتش باز ايستاده ام؟ راوي گفت: پس مرد خراساني گريست و عرض كرد: فدايت شوم! اينها فلان مبلغ پول است، از من قبول كنيد، حضرت به او فرمود: قبول كردم، ولي آنها را پيش خودت نگهدار، مرد خراساني عرض كرد: وقتي از خانواده ام جدا شدم، خرجي كافي بلكه بيشتر از آن را برايشان گذاشته ام. حضرت فرمود: آنها را همراهت بردار كه بطور مكرر به آنها، نياز خواهي داشت.



[ صفحه 137]



مرد خراساني گفت: پولها را همراهم برداشتم و مراجعت كردم، ناگهان ديدم، دزدي به خانه ام زده و هر چه داشته ام، برده است و همان پولها را به خانه ي خود بردم. [4] .


پاورقي

[1] الهداية الكبري: 302.

[2] واقفيها كساني هستند كه بعد از امام موسي بن جعفر عليهما السلام امامت امامان بعدي را نپذيرفتند و توقف كردند و به هفت امامي نيز شهرت دارند.

[3] يعني جواب سلام حضرت، سرد بود و مثل سلام به شيعيان نبود و معلوم بود كه حضرت فهميده است كه آن مرد واقفي است.

[4] الثاقب في المناقب: 518، ح 449.