بازگشت

برآوردن احتياجات اصحاب


[152] 2 - كليني آورده است:

احمد بن زكرياي صيدلاني از مردي از بني حنيفه از اهالي بست و سيستان، روايت كرده كه گفت: در سفر حجي با امام جواد عليه السلام، در اول خلافت معتصم عباسي، همراه شدم، يك روز



[ صفحه 135]



كه با حضرت بر سفره نشسته بوديم و گروهي از طرفداران معتصم نيز حضور داشتند، به حضرت عرض كردم! همانا فرماندار ما - فدايتان گردم! - مردي است كه شما را دوست دارد و از شما پيروي مي كند، و من به خزانه او بدهكارم، اگر صلاح مي دانيد - خدا مرا فدايتان گرداند!

- نامه اي در خصوص نيكي كردن به من، برايش بنويسيد.

حضرت فرمود: او را نمي شناسم، عرض كردم - فدايتان شوم! - او، چنان است كه به عرضتان رساندم، دوستدار شما خاندان است و نوشته ي شما نزد او، براي من سودمند است، پس كاغذي گرفت و چنين نوشت:

بنام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، حامل نامه ي من، از دين و مذهبت به نيكي ياد كرد و بدان كه كار نيكويت، به كار تو خواهد آمد، بنابراين، به برادران ايماني خود، نيكي كن و آگاه باش كه خداي متعال از كوچكترين كار تو، بازخواست خواهد فرمود.

راوي گفت: چون وارد سيستان شدم، پيشاپيش خبر مرا به حسين بن عبدالله نيشابوري كه فرماندار بود، رسانده بودند و تا دو فرسخي شهر به استقبالم آمده بود، پس نامه را به او دادم، آن را بوسيد و بر چشمش نهاد، سپس به من گفت: چه خواسته اي داري؟ به او گفتم! مالياتي به خزانه ي شما بدهكارم، بي درنگ دستور داد، دين مرا از دفتر خزانه پاك كنند و به من گفت: تا من بر سر كارم، ماليات نپرداز، آنگاه احوال خانواده ام را پرسيد و من، وضع آنها را بازگو كردم و او دستور داد، ماهيانه اي بيش از حد نياز ما، به ما بپردازند، علاوه بر اينكه تا مصدر كار بود، مالياتي نپرداختم و تا وقتي زنده بود، ماهيانه ي ما را هم قطع نكرد. [1] .


پاورقي

[1] كافي 5: 111 ح 6.