بازگشت

هنگام وداع پدر در مكه


امية بن علي حكايت مي كند:

هنگامي كه مأمورين حكومت بني العباس خواستند امام علي بن موسي الرضا عليه السلام را از مدينه به خراسان منتقل نمايند، حضرت جهت وداع با كعبه ي الهي به مكه ي معظمه آمده بود و من نيز همراه حضرت بودم.

وقتي حضرت طواف وداع را انجام داد، نماز طواف را كنار مقام حضرت ابراهيم عليه السلام به جاي آورد.

در اين ميان، فرزند نوجوانش، حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد سلام الله عليه - كه او نيز همراه پدر بزرگوارش بود - پس از آن كه طواف خود را به پايان رسانيد، وارد حجر اسماعيل شد؛ و در همان جا نشست.

چون جلوس حضرت جواد عليه السلام به طول انجاميد، موفق - خادم حضرت، كه او نيز از همراهان بود - جلو آمد و گفت: فدايت گردم، برخيز تا حركت كنيم و برويم.

حضرت فرمود: مايل نيستم حركت كنم؛ و تا زماني كه خدا بخواهد، مي خواهم همين جا بنشينم، و تمام وجود حضرت را غم



[ صفحه 29]



و اندوه فراگرفته بود.

موفق نزد پدرش، امام رضا عليه السلام آمد و اظهار داشت: فدايت گردم، فرزندت، حضرت ابوجعفر، محمد جواد عليه السلام در حجر اسماعيل نشسته است و حركت نمي كند تا برويم.

امام رضا عليه السلام شخصا نزد فرزندش حضرت جواد آمد و فرمود: اي عزيزم! برخيز تا برويم.

آن نور ديده اظهار داشت: من از جاي خود بلند نمي شوم.

پدر فرمود: عزيزم! بايد حركت كنيم و از اين جا برويم.

حضرت جواد عليه السلام اظهار نمود: اي پدر! چگونه برخيزم؟!.

و حال آن كه ديدم چگونه با خانه ي خدا وداع و خداحافظي مي كردي، كه گويا ديگر به آن بازنخواهي گشت.

و در نهايت، امام رضا عليه السلام فرزند و نور ديده اش را بلند نمود؛ و حركت كردند و رفتند. [1] .



[ صفحه 30]




پاورقي

[1] أعيان الشيعة: ج 2، ص 18، اثبات الهداة: ج 3، ص 341، ح 35.