بازگشت

معجزه ي شش ماهه در بينائي


مرحوم راوندي و ديگر بزرگان رضوان الله تعالي عليهم به نقل از محمد بن ميمون حكايت كنند:

پيش از آن كه امام رضا عليه السلام عازم ديار خراسان شود، در مكه ي معظمه حضور آن حضرت شرفياب شدم و عرض كردم:

يابن رسول الله! آهنگ سفر به مدينه ي منوره را دارم، چنانچه ممكن باشد نوشته اي برايم بنويس و مرا به فرزندت، حضرت محمد جواد عليه السلام معرفي بفرما.

امام عليه السلام تبسمي نمود، براي آن كه فرزندش در آن هنگام در سنين شش ماهگي بود.

و چون حضرت نامه را نوشت و به دست من داد، به سوي مدينه ي منوره حركت كردم تا آن كه بر سراي امام جواد عليه السلام رسيدم، غلام آن حضرت جلوي منزل ايستاده بود، گفتم: مولاي مرا بياور تا با ديدن جمال دل آرايش، چشم خود را جلا بخشم و فيضي برگيرم.

غلام وارد منزل رفت و پس از لحظاتي بيرون آمد؛ و آن اختر فرزانه ي آسمان ولايت و امامت را روي دستهايش نهاده بود، پس



[ صفحه 19]



نزديك رفتم و سلام كردم.

گوهر ولايت، حضرت جواد عليه السلام جواب سلام مرا داد و فرمود: اي محمد! حال تو چگونه است؟

عرضه داشتم: اي مولايم! در اثر بيماري چشم، نابينا گشته ام.

آن عزيز خردسال به من اشاره نمود و فرمود: نزديك بيا، چون نزديك امام جواد عليه السلام رفتم، نامه ي پدرش، امام رضا عليه السلام را به غلام دادم و او نامه را گشود و حضرت آن را خواند؛ و سپس به من خطاب كرد و فرمود:

نزديك تر بيا؛ چون جلوتر رفتم، حضرت دست كوچك و مباركش را بر چشم هاي من كشيد، و من به بركت وجود مقدس آن گوهر شش ماهه شفا يافتم و چشمم بينا شد و ديگر احساس درد و ناراحتي نكردم. [1] .



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] خرايج راوندي: ج 1، ص 372، ح 1، بحارالأنوار: ج 50، ص 46، ح 20، اثبات الهداة: ج 4، ص 388، ح 24.