بازگشت

وساطت براي رفع مشكل


مرحوم شيخ طوسي، كليني و ديگر بزرگان آورده اند:

در اوايل خلافت معتصم عباسي، شخصي از اهالي سجستان به همراه امام محمد جواد عليه السلام و نيز عده اي ديگر، راهي مكه ي معظمه گرديد.

شخص سجستاني گويد: در بين راه، جهت استراحت در محلي نشسته بوديم و سفره ي غذا پهن بود، ما با عده اي از افراد مختلف مشغول خوردن غذا گشتيم.

من به حضرت خطاب كردم و اظهار داشتم: يا ابن رسول الله! فدايت گردم، در شهر ما شخصي از دوستان و محبان شما، از طرف حكومت، مسئول امور مردم مي باشد.

ماليات زيادي را بر من مقرر كرده است كه بپردازم، در حالي كه من توان پرداخت آن را ندارم، چنانچه ممكن باشد نامه اي برايش بنويسيد تا ملاحظه ي حال مرا نمايد و تخفيفي دهد؟

امام عليه السلام فرمود: او را نمي شناسم.

عرض كردم: اي سرورم! او از دوستان و علاقه مندان به شما



[ صفحه 104]



اهل بيت عصمت و طهارت مي باشد؛ و من مطمئن هستم كه نامه ي شما سودمند خواهد بود.

و چون سخن و تقاضاي من به اتمام رسيد، حضرت قلم و كاغذي را در دست مبارك خود گرفت و اين عبارت را نگاشت:

به نام خداوند بخشاينده ي مهربان، حامل نامه از جنابعالي و نيز از عقيده ات تعريف و تمجيد كرد، توجه داشته باش كه خوشبختي تو در گرو رفتار و كردارت مي باشد؛ بنابراين، سعي كن نسبت به دوستان و هم نوعان خود دلسوز باشي، همانا خداوند متعال فرداي قيامت تو را در مقابل اعمال و كردارت مؤاخذه و مورد بازجوئي قرار مي دهد.

بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحويل من داد.

پس از آن كه وارد سجستان شدم و نامه ي حضرت را به والي - كه به نام حسين بن عبدالله نيشابوري معروف بود - دادم، او نامه را گرفت و بوسيد و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب كرد و گفت: خواسته ات چيست؟

گفتم: مأمورين شما ماليات سنگيني بر من بسته اند و توان پرداخت آن را ندارم.

سپس دستور داد: ماليات را از من بردارند و چون سخت در مضيقه بودم نيز مبلغي را لطف كرد. [1] .



[ صفحه 105]




پاورقي

[1] تهذيب الأحكام: ج 6، ص 334، ح 926، كافي: ج 5، ص 111، ح 6، بحارالأنوار: ج 50، ص 86، ج 2.